می‌خواهید چه بلایی سر سینما بیاورید؟

همشهری نوشت: سینمای ایران، بدون درنظر گرفتن خواست مخاطب و حذف اکران عمومی چه مسیری روبه زوالی را طی می‌کند.

می‌خواهید چه بلایی سر سینما بیاورید؟

۱-در فاصله کمتر از ۱۰۰روز مانده به آغاز جشنواره فیلم فجر که تحویل سال سینمای ایران محسوب می‌شود، نه خبری از اکران فیلم‌های تازه است و نه فیلم‌های روی پرده با اقبالی مواجه شده‌اند. صاحبان فیلم‌های آماده نمایش، با نگاهی به وضعیت گیشه ترجیح می‌دهند همچنان صبر کنند. درواقع چاره‌ای جز سیاست صبر و انتظار وجود ندارد. کاهش چشمگیر مخاطبان سینما، باعث شده هیچ‌کس رغبتی برای اکران فیلمش نشان ندهد. در مورد فیلم‌های بخش خصوصی طبیعی است که صاحب سرمایه حاضر به حضور در میدانی که شکست در آن قطعی به‌نظر می‌رسد، نشود، اما سینمای ایران بخش فربه دولتی‌ای هم دارد. همین الان تعداد قابل‌توجهی فیلم متعلق به مؤسسات دولتی - حاکمیتی وجود دارد که آماده نمایش هستند. به نظر می‌رسد که نهادهای دولتی هم تمایل چندانی برای نمایش فیلم‌هایشان ندارند

۲-روند صدور پروانه ساخت توسط وزارت ارشاد همچنان و طبق روال معمول ادامه دارد. اگر پروانه ساخت‌های صادر شده از ابتدای سال را بررسی کنیم متوجه می‌شویم که تعدادی از پروژه‌ها هنوز به مرحله تولید نرسیده‌اند و تجربه می‌گوید برخی از اینها هرگز ساخته نخواهند شد. گرفتن پروانه ساخت همیشه به‌معنای ساخته‌شدن فیلم نیست. فیلمی که سرمایه‌گذارش کنار می‌کشد و تهیه‌کننده‌ای که به امید جذب سرمایه از این سازمان و آن شرکت و فلان سرمایه‌گذار، جلو آمده وقتی پیش‌بینی‌هایش درست از آب در نمی‌آید، چاره‌ای جز منصرف شدن از تولید ندارد؛ بنابراین پروانه ساخت مانند چکی است که الزاما نقد نمی‌شود.

۳-بیایید خوش‌بین باشیم و فرض را بر این بگذاریم که پروانه ساخت‌های صادرشده همگی منجر به تولیدات سینمایی می‌شوند. این فیلم‌ها قرار است دقیقا کی اکران شوند؟ وقتی در صف طولانی نمایش عمومی، هنوز فیلم‌هایی وجود دارد که محصول سال‌های ۹۸ و ۹۹ هستند؛ فیلمی که در پاییز یا زمستان ۱۴۰۱ تولید می‌شود، چه چشم‌اندازی برای اکران عمومی دارد؟ سؤال دقیق‌تر می‌تواند این باشد که با این وضعیت اکران، این فیلم‌ها به چه امیدی ساخته می‌شوند؟ پاسخ این پرسش را باید در تغییر مناسبات تولید در یک دهه اخیر یافت. سینمای ایران چه در بخش خصوصی و چه در بخش دولتی، راهی برای بقا یافته که خیلی نیازمند اکران عمومی نیست‌؛ اینکه کارگردان یا تهیه‌کننده‌ای با چند فیلم اکران نشده یا شکست‌خورده در حال تولید فیلم تازه‌اش است خود نشانه‌ای است آشکار بر بی‌نیازی به اکران عمومی و گیشه.

حذف تماشاگر دقیقا از همین جا آغاز می‌شود؛ از جایی که دیگر رضایت مخاطبان و گیشه پررونق اهمیتی ندارد و صرف یافتن سرمایه‌گذار، که فرقی هم نمی‌کند فارابی باشد یا تاجر فرش، واردکننده تجهیزات پزشکی و... ماموریت در لحظه جذب سرمایه به پایان می‌رسد و اصلا نیازی به جذب تماشاگر نیست. داستان غم‌انگیز سینمای ایران و مخاطبان از دست رفته‌اش از همین جا شروع می‌شود.

۴-اینکه سینماگران راهی برای تولید بدون اکران عمومی یافته‌اند باعث شده فعالیت سینمایی تعطیل نشود. مخاطب هم با حذف گزینه تماشای فیلم در سالن سینما، چیزی را از دست نمی‌دهد؛ چون رسانه‌های رقیب در میدان حضور دارند. آن جمعیت ثابت و وفادار به سینمای ایران هم دائما در حال تحلیل رفتن و کوچک شدن است.

آنچه روی دست می‌ماند انبوه پردیس‌های سینمایی است که بسیاری‌شان در یک دهه اخیر ساخته شده‌اند. با این سالن‌های خالی چه باید کرد؟ سازمان سینمایی به‌عنوان متولی سینمای ایران چه برنامه‌ای برای پردیس‌های خالی از تماشاگر دارد؟ وقتی سینمای ایران قید اکران عمومی را می‌زند، با سالن‌های سینما چه باید کرد؟ درحالی‌که تا پایان سال سینمایی ۱۴۰۱ کمتر از ۱۰۰روز باقی مانده و در یکی از سال‌های سرد و کم‌رونق گیشه و فیلم‌های پشت خط مانده و فیلم‌های اغلب شکست‌خورده و استغنای تهیه‌کنندگان از جلب اعتنای مخاطبی که حاضر به خرید بلیت سینما شود، آنچه به مرور از دست می‌رود، سینمای ایران است.

فیلمسازی در ایران با توجه به آنچه در سطور بالا به آن اشاره شد، همچنان تداوم می‌یابد، ولی بدون تماشاگر و با بی‌نیازی و بی‌اعتنایی به اکران عمومی، سینمای ایران نمی‌تواند به حیات طبیعی‌اش ادامه دهد.

کد مطلب: ۳۶۳۳۸۳
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت