ابلهانهترین جوایز تاریخ اسکار/ مضحکه در مضحکه
با اینکه هیچ وقت قرار نبوده مراسمهایی مثل اسکار تعیینکننده باشد اما این جایزهها به سینمادوستان دنیا جهت میدهد، الگو میسازد و بخش قابل توجهی از سینماگران را بیش از پیش به ساختن فیلمهای ریاکارانه سفارشی تشویق میکند.
مراسم اسکار دیشب برگزار شد و بازهم مثل همیشه محل بحث و نظرهای منتقدان و علاقهمندان به سینما شد. مراسم اسکار که در چند سال اخیر با کاهش چشمگیر مخاطبان تلویزیونی رو به رو بوده، امسال نیز با مراسمی طولانی و خستهکننده و بیش از ۲۰۰ دقیقهای خود احتمالا رکوردی کمتر از انتظار در جذب مخاطب ثبت خواهد کرد.
مراسم سال گذشته به سبب حواشی پیش آمده در پی سیلی «ویل اسمیت» به «کریس راک» مورد توجه بیشتری قرار گرفت اما مراسم اسکار ۲۰۲۳ که با بازگشت «جیمی کیمل» به عنوان مجری همراه بود چندان نکته غافلگیرکننده و جنجالی نداشت. حضور الاغ فیلم «بنشیهای اینیشرین» – که یکی از شخصیتهای این فیلم است – را روی صحنه اسکار، تنها ابتکار برگزارکنندگان اسکار برای جلب توجه مخاطبان بود.
حسین معززینیا سردبیر سابق ماهنامه ۲۴ یادداشتی انتقادی پیرامون اسکار ۹۵ و جوایزی که اهدا شد،در صفحه شخصی خود منتشر کرد و در آن نوشت: در یکی از سرحالترین و خوشریتمترین دورههای تاریخ اسکار مشتی از ابلهانهترین جوایز تاریخ اسکار توزیع شد.
بله خودم میدانم، لازم نیست تذکر دهید جوایز اسکار از ابتدا هم معیاری برای داوری اعتبار فیلمها نبوده و دادن جایزههای ابلهانه رفتاری سابقهدار است، اما بلاهت هم حدی دارد با اینکه ناپلئون گفته ندارد.
روزگاری پذیرفته بودیم آکادمی وظیفه دارد قدردان بیگپروداکشنها باشد، چون قرار است از صنعت سینما حفاظت کند. دورانی دیگر فرا رسید که دیدیم اعضای آکادمی روشنفکر شدهاند و ترجیح میدهد به فیلمهای مستقل و کمهزینه اعتنا کنند یا حتی فیلمی مثل پیرمردها جایی ندارند کوئنها.
حالا به دورانی رسیدهایم که رسماً، علناً و مشخصاً فیلمی را که حجم بیشتری «حرف موجه و مقبول» در خودش گنجانده باشد در بالای فهرست قرار میدهند، بعد، با آسودگی جلوی نام همه دستاندرکارانش تیک میزنند. ردیف، از بالا تا پایین.
نتیجهی به عضویت درآوردن سالی هشتصد سینماگر اجق وجق در آکادمی و گسترده کردن دامنه اعضا با دعوت از «اقلیتها» همین است که هر برندهای میرود روی سن، خودش هم حیرتزده است، اظهار شگفتی میکند، دائم بالا و پایین میپرد و میگوید ببینید، رؤیای من تحقق پیدا کرد. بله، خانم و آقای عزیز؛ اینها جمع شدهاند رؤیای تو را تحقق ببخشند نه اینکه بفهمند فیلمی که تعداد برشهای بیشتری دارد لزوماً تدوین ماهرانهتری ندارد.
خود برندهها هم باورشان نمیشود مراسم اسکار به مضحکهای تبدیل شده که نه قدردان جیمز کامرون و تام کروز است تا دلمان خوش باشد از صنعت سینما حمایت شده، نه به فیلمهایی مثل تار و بنشیهای اینیشرین اعتنا میکند که بگوییم ظرافتهای این فیلمها را درک کردهاند.
اینها به بازیگر جایزه نمیدهند، به کاراکتر جایزه میدهند. جایزهی برندان فریزر را جایزهای برای آن کاراکتر در نظر بگیرید، جایزهی میشل یو را هم. لیدیا تار آدم ناپسندی است پس بازیگرش اصلاً چرا باید جایزه بگیرد. از جماعتی که اعضای فعلی آکادمی را تشکیل دادهاند انتظار نداشته باشید بتوانند برایتان دو خط دربارهی تفاوت کلاس بازیگری کیت بلانشت و میشل یو صحبت کنند یا درک کنند اهمیت کار آستین باتلر در ساختن کاراکتر الویس چه بوده.
بله، بهوضوح خشمگینم چون سینما برایم مهم است، با اینکه هیچوقت قرار نبوده مراسمهایی مثل اسکار تعیینکننده باشد اما این جایزهها به سینمادوستان دنیا جهت میدهد، الگو میسازد و بخشی قابل توجهی از سینماگران را بیش از پیش به ساختن فیلمهای ریاکارانهی سفارشی تشویق میکند.
حلقه محاصره مضمونپرستهای سینمانفهم که دلتنگ بوق و شعارند روز به روز تنگتر میشود. دارند خفهمان میکنند!
دیدگاه