در پنل «مرجعیت رسانهای در ایران» مطرح شد
عسگرپور: مجلس تا چند روز آینده قربانگاه حوزه فرهنگ و هنر است/ سیاهکلی: نقص مهم تلویزیون تعاملی نبودن آن است
محمدمهدی عسگرپور دبیر انجمن صنفی شرکتهای نمایش ویدیویی برخط با اشاره به اینکه مجلس در روزهای آینده بخش فرهنگی برنامه توسعه را بررسی خواهد کرد، با نگاهی به محتوای برنامه اعلام کرد در روزهای پیش رو مجلس قربانگاه فرهنگ و هنر خواهد شد.
پنل مرجعیت رسانهای در ایران روز سهشنبه ۱۸ مهرماه در مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی با حضور محمدمهدی عسگرپور دبیر انجمن شرکتهای نمایش ویدیویی برخط، علی سرتیپی رئیس هیئت مدیره انجمن ویاودی و مدیرعامل فیلمنت، محمد صراف عضو هیئت مدیره انجمن ویاودی و مدیرعامل پلتفرم پلان، محمد کشوری مدیرعامل گروه طیف، لطفالله سیاهکلی نماینده مجلس شورای اسلامی و امیرابراهیم رسولی مشاور رئیس و مدیرکل هئیت رئیسه مجلس شورای اسلامی برگزار شد.
مخاطبان در ماهواره هم به دنبال محتوای ایرانیاند
محمد صراف در ابتدای جلسه مقالهای را به قلم سیدمرتضی آویتی با تیتر «تکرار مکررات» خواند که در آن بحث ورود ویدیو به ایران و نبود امکان جلوگیری از آن مورد توجه قرار گرفته بود. صراف بعد از خواندن این مقاله با اشاره به اینکه مقاله سیدمرتضی آوینی نشان میدهد در آن دوره هم بحث پذیرش مدیومها و رسانههای جدید به شدت مطرح بوده، نخستین پرسش را خطاب به کشوری چنین مطرح کرد: «آیا میتوانیم بگوییم در جهان امروز مرجعیت رسانه در دست یک رسانه خاص است؟ و آیا این مرجعیت از نهادهی بالادستی اعطا میشود یا از سوی مخاطبان؟»
کشوری در پاسخ به این سئوال گفت: «مهمترین موضوع روز رسانه، اصلاح نگاه و پارادایم حاکم بر رسانهها و به خصوص صداوسیماست. ما همچنان یک سازمان حاکمیتی به نام صداوسیما را برخلاف اصل ۴۴ قانون اساسی در گروه سوم شرکتهای اصل ۴۴ حفظ و مستثنی کردیم و همین مقاومت موجب شده به نتیجه دیگری برسیم. زمانی فلسفه این بود که حاکمیت مالک الف تا ی رسانه باشد و به همین دلیل صداوسیما در قانون اساسی در این جایگاه قرار گرفت و مطبوعات هم با سختیهایی همراه شدند.»
صراف با اشاره به اینکه زمانی مرجعیت رسانه در صداوسیما بود و در ادامه چرخشهایی در این زمینه به وجود آمد و پای سینما و حالا ویاودیها هم به این عرصه باز شده است، از سرتیپی خواست تا روند طی شده را تحلیل کند، سرتیپی گفت: «در اینجا با دو مقوله مواجه هستیم، یکی کانتنت و تولیدات است چه در صداوسیما و چه در سینما و ویاودیها. این تولیدات با توجه به وضعیت هرکدام از این رسانهها تغییر میکند؛ چه به ظاهر و چه به لحاظ محتوا. در مورد فضای مجازی وضعیت به این ترتیب است که ورود و خروج اطلاعات از آن با سرعت اتفاق میافتد و کنترل کردن آن به شدت سخت است. در ایران پلتفرمها نقش بسیار مهمی دارند تا بتوانند با توجه به مشکلات صداوسیما و فشل بودن آن در گرفتن ارتباط با مردم، مخاطب را به خود جذب کنند. ما این را برای خودمان به عنوان دارندگان پلتفرمها یک پیروزی میدانیم که مردم به میزان کمتری ماهواره نگاه میکنند و اگر هم ماهواره میبینند درصد عمده آن چیزی که تماشا میکنند تولیدات همین پلتفرمها است.»
مخاطب آثار ایرانی در پلتفرمها ۱۰ برابر آثار خارجی است
سرتیپی در پاسخ به این سئوال که در پلتفرمها محتوای ایرانی بیشتر دیده میشود یا محتوای خارجی گفت: «صددرصد محتوای ایرانی. نکته قابل توجه این است که میزان مخاطب خارجی به ایرانی، یک به ۱۰ است. واقعیت این است که بعد از انقلاب نمایش فیلمهای خارجی در سینماها موفق نبود و حالا در ادامه آن، در پلتفرمها نیز فیلمها و سریالهای ایرانی در مقابل بهروزترین سریالها و فیلمهای خارجی مخاطبان بسیار بیشتری دارند. مردم ما تمایل دارند فیلم و سریال ایرانی ببینند. البته ممکن است ذهنیت مخاطب این باشد که آثار خارجی در رسانههای رسمی ممیزی زیاد داشته باشند، اما عملا ممیزیها به آن ترتیب نیست، اما کاملا اقبال مخاطب به سمت آثار ایرانی است.»
صراف در ادامه سخنان سرتیپی گفت: «این آمار به شکل رسمی وجود دارد که با وجود بیشتر بودن تعداد محتوای خارجی در پلتفرمها، اما محتوای ایرانی ۱۰ برابر بیشتر دیده میشود و این نشان میدهد هرچقدر از آثار داخلی حمایت کنیم مخاطب هم آن را میپسندد و در مقابل هرچقدر هم محدودیت قائل شویم و موانع را برای آثار ایرانی بیشتر کنیم، مخاطب هم به سمت آثار خارجی میرود.»
سرتیپی گفت: «این موضوع و آمارها قطعا به کیفیت تولیدات پلتفرمها هم برمیگردد. زمانی جم و شبکههای مختلف آن در اوج بود، اما با آمدن پلتفرمها جلوی این شبکه گرفته شد زیرا هم کیفیت کارها در پلتفرمها بالا رفت و هم توقع مخاطب بالا رفت و در نتیجه از شبکههای ماهواره دور شدند. بنابراین میتوانم بگویم وجود پلتفرمها برای کشور یک موهبت است.»
جهش ژنتیکی در مرجعیت رسانهای
صراف جلسه را چنین ادامه داد: «مرجعیت رسانهای دچار جهش ژنتیکی شده است؛ به گونهای که میبینیم امروز یک پلتفرم هم نقش مرجعیت را ایفا میکند. ما به لحاظ سیاستگذاری دچار سردرگمی و شتابزدگی هستیم. اجرای طرح صیانت و مواردی از این دست مصداق نکتهای است که گفتم. به نظر میرسد قرار است مرجعیت رسانهای به زور به جایی اعطا شود. همین موجب میشود بین جناحهای سیاسی اختلاف به وجود آید. چه آیندهای میتوان در زمینه سیاستگذاری این موضوع در نظر گرفت؟»
رسولی در پاسخ گفت: «ما در حوزه سیاستگذاری درست عمل نکردهایم. نهادهای حاکمیتی که در بسیاری جاها خوب عمل کردهاند اما در زمینه سیاستگذاری چنین کار نکردهاند. نظر من بر این است که مرجعیت رسانه به سمت انسانمحوری پیش رفته است. مثلا کلابهاوس که سروصدای زیادی هم ایجاد کرد، عملا بدون انسان قابل تصور نیست، اما از نظر من این پلتفرم یک پلتفرم مهندسی شده است که میتواند هر محتوایی را که مایل است در ذهن مخاطب جا بیندازد.»
صراف با اشاره به اینکه اغلب نگاهها به پلتفرمهایی مثل اینستاگرام، تلگرام و … سلبی بوده ادامه داد: «به نظر میرسد شیوه جایگزین به جای این نگاه میتواند رفتن در میدان و ایجاد پلتفرمهای جدید برای مخاطب است. نتیجه چنین نگاهی هم این میشود که پیامرسانهایی مانند آنچه تاکنون در ایران به وجود آمده شکل میگیرد و البته میبینیم که هیچکدام به نتیجه درستی نرسیده است. پرسش اینجاست کجای این سیاستگذاری نادرست است؟»
رسولی گفت: «از نگاه من درصدی از این سیاستگذارِیها نتیجه نداده است. به این ترتیب که هم باید اعتبارزایی اتفاق بیفتد و هم با اعتبارزدایی مقابله شود. در عصر کنونی باید به سمت رسانههای تخصصیمحور برویم و برای سلیقههای مختلف رسانه ایجاد کنیم.»
مرجعیت رسانه که از سوی حاکمیت تعیین میشود
عسگرپور در ادامه جلسه در پاسخ به این سئوال که چه چیز موجب تضعیف مرجعیت رسانهای میشود، گفت: «کافی است همین برنامه هفتم توسعه که در مجلس در حال بررسی است، مطالعه کنیم. البته بستگی دارد این متن را چه کسی بخواند، فعال بخش خصوصی یا کسی که نگاه حاکمیتی دارد یا فردی که میخواهد این برنامه را با برنامههای قبلی مقایسه کند. وقتی این مقایسه اتفاق بیفتد متوجه میشویم حرکت ما به چه سمت است. وقتی بررسی صورت بگیرد این پارادایم نشان داده میشود که همچنان مرجعیت رسانه از سوی حاکمیت به عهده سازمان صداوسیما، ارشاد و سازمان تبلیغات و چند نهاد حاکمیتی و دولتی دیگر گذاشته میشود.»
مدیرعامل خانه هنرمندان ادامه: «همواره این سئوال مطرح میشود که بخش خصوصی چرا قوام پیدا نمیکند؟ پاسخ این سئوال را میتوان در همین برنامه پیدا کرد. مجلس تا چند روز آینده قربانگاه حوزه فرهنگ و هنر است و قرار است به این برنامه توسعه در حوزه فرهنگ بپردازد. ما در کشورمان مجموعهای از قوانین داریم که عملا مورد توجه قرار نمیگیرد. قوانین بهبود کسب و کار در ماده ۲ اشاره به لزوم نظرخواهی دستگاههای اجرایی برای تدوین قوانین و آییننامهها از انجمنهای تخصصی دارد و حالا سئوال میکنم این قانون تاکنون چند بار تکرار شده است؟ در زمینه فرهنگ و هنر میدانم که هیچ وقت چنین اتفاقی نیفتاده است.»
عسگرپور سخنان خود را چنین ادامه داد: «پس ما با دو پارادایم مواجه هستیم؛ یک چیز به اسم اصل ۴۴ و خصوصیسازی که سالها درباره آن صحبت میشود و دیگری واقعیت است. نکتهای که در برنامه هفتم توسعه دیده میشود این است که حتی خود حاکمیت هم در آن با نگاه خودی غیرخودی دیده شده است. وزارت ارشاد نسبت به صداوسیما غیرخودی تلقی شده است.»
میلیاردها بودجه هزینهی ممانعت از شکلگیری ویاودیها شد
کشوری در ادامه صحبتهای عسگرپور، گفت: «ما به جای اینکه تنه را اصلاح کنیم آنقدر آن کار را به نادرستی انجام میدهیم که به محصولی ناکارآمد میرسیم؛ همانطور که مثلا قرار بوه در برنامه هفتم توسعه اتفاق بهتری بیفتد و حالا به اینجا رسیدهایم. برنامهها آنقدر دور از واقعیت طراحی میشوند که در نهایت مسیرهای جایگزین انتخاب میشوند و قوانین دور خورده میشوند. به همین دلیل است که واکنشها چندان پررنگ نیست. یعنی به این ترتیب که این قوانین آنقدر به دور از فضای اجرا تدوین میشوند که در نهایت روی کاغذ باقی میمانند.»
کشوری با اشاره به تقسیمبندیها که در عرصه مخابرات به وجود آمده و فضایی که برای فعالیت بخش خصوصی در این زمینه فراهم شده است، گفت: «چه ایرادی دارد که تلویزیون در ایران دارای سه شبکه دولتی بماند و یک بخش رگولیشن شکل بگیرد که شورای رگولاتوری آن هم تا حد ممکن یک استقلال نسبی داشته باشد تا به واسطه آن وقتی یک مجوز برای فیلمی صادر میشود امکان نمایش آن در سینما، تلویزیون و ویاودی فراهم شود. با قوانین جدید وقتی ارشاد مجوز میدهد، این مجوز فقط روی پرده سینما قابل اجرا است. بعد از پایین آمدن از پرده سینما، این صداوسیماست که مسئولیت مجوز را برعهده دارد، یعنی پخش در تلویزیون یا ویاودی و پیامرسانها با اجازه صداوسیما اتفاق میافتد. پس فلسفه وزارت ارشاد چه میشود؟ این چه منطق حکمرانی است؟»
کشوری از ورود صداوسیما به جریان ویاودیها یاد کرد و گفت: «هر دو معاونت صداوسیما میلیاردها تومان بودجه هزینه کردند تا بگویند ویاودیها تلویزیون هستند و تلویزیون در انحصار ماست. بعد که دیدند این امکان را ندارند که خودشان به مردم سرویس دهند یک چرخش خیلی عجیب خلاف قانون اساسی کردند و گفتند بخش خصوصی ویاودی را راهاندازی کند و صداوسیما رگولاتور باشد. تفسیر قانون اساسی این است که تلویزیون از الف تا ی در اختیار صداوسیماست و بخش خصوصی حق ندارد تلویزیون داشته باشد. اگر ویاودی تلویزیون است، چطور مجوز راهاندازی داده میشود و صداوسیما رگولاتور میشود؟»
دوستان از صداوسیما از موفقیت سریالهای نمایش خانگی خوشحال میشوند؟
نشست با صحبتهای سرتیپی در مورد نظارتها بر حوزه ویاودی ادامه پیدا کرد: «در مقطعی نظارت در اختیار ارشاد بود و بعد به دست صداوسیما افتاد. در ابتدای دولت فعلی کار آنقدر برای ما سخت شده بود که تصور میکردیم از ادامه آن بازبمانیم، فشارها بسیار بود و صداوسیما از ما میخواست ۲۰ تا ۳۰ درصد پایینتر از سطح تولیدات صداوسیما قرار دهیم، اما خوشبختانه صنف ویاودی و دوستانی که در این زمینه شناخت خوبی داشتند به کمک آمدند و در برطرف کردن مشکلات یاری رساندند. اما من یک سئوال دارم آیا آقای جبلی و دوستان از این موضوع خوشحال میشوند که از سریال «پوست شیر» استقبال میشود؟»
عسگرپور در ادامه صحبتهای قبلی خود با اشاره به مسائل موجود در حوزه مدیریت فرهنگ و هنر گفت: «پارادایمی که وجود دارد به ما میگوید ما مجموعهای از قوانین و مقرارات داریم که نقدپذیرند و میتوان در مورد آن صحبت کرد و بخشی هم خوب است مانند همان مادهای که لزوم مشورت با انجمنها اشاره داشت. اما باید دید در کف بازار چه اتفاقی میافتد؟ نهادهای قبلتر کمتر این وضعیت را داشتند و الان این پررنگ شده است که برای ارتقای وضعیت خودشان و حل موضوع ترجیح میدهند غیر از نهادهای حاکمیتی چیز دیگری در این میان نباشد. اما اینها با مسائل دیگری هم مواجه هستند. در همین برنامه هفتم توسعه سه چهار بند وجود دارد که مصوبههای شورای عالی انقلاب فرهنگی و مصوبات قبلی را نقض میکند. در برنامه پنجم یا ششم اشاره شده که نهادها چطور موظف هستند بخش خصوصی را برای پیش برد امورشان فعال کنند و در چه دوره زمانی باید این اتفاق بیفتد و حالا در برنامه جدید همه اینها کنار گذاشته شده است.»
رئیس هیئت مدیره خانه هنرمندان گفت: «وجود جملاتی شعاری همچون بازسازی انقلابی یا مواردی از این دست کاملا نامفهوم و در این موقعیت نادرست است. اینجا قانون نوشته شده و قرار است در مجلس بررسی شود نه در فضایی دیگر، پس جای چنین تعابیری اینجا نیست. مشکل همینجاست. در برنامه هفتم نهادهای حاکمیتی باید استقرار بیشتر پیدا کنند و همه چیز در خدمت آنان باشند. این مشکلی است که به چشم میآید.»
صداوسیما و نقصهایی که باید پذیرفته شود
محمد صراف از سیاهکلی به عنوان نخستین مدیری که به وضعیت ویاودیها نظم داد و در زمینه اجرایی و مدیریتی موفق ظاهر شد یاد کرد و از او خواست در مورد بحث مرجعیت رسانهای دیدگاه خود را مطرح کند. سیاهکلی گفت: «در مورد باید به داشتههایمان نگاه کنیم و نداشتههایمان را بسازیم. ببینیم وقتی تکنولوژی آمد چه اموری را در دست داریم و چه اموری را نه. من سالها در بخشهای مختلف تلویزیون فعال بودم و این را به روشنی که تلویزیون از منظر تکنولوژیکی نقصهایی دارد. یک نقص برودکست بودن است. یک زمان برودکست همه رسانهها را کنار میزد زیرا انتشار عمومی داشت و چیزی بالاتر از آن نبود. وقتی که رادیو آمد رسانههای مکتوب در جای اصلی خود قرار گرفتند، همین اتفاق برای رادیو زمانی افتاد که تلویزیون آمد و در نهایت وقتی ویاودیها و فضای مجازی آمدهند تلویزیون باید سرجای خود برود. یعنی آن جایی که اشغال کرده بود متعلق به خودش نبود، زیرا رقیبی نداشت و همین نبود رقیب موجب میشد محل اشغال آن زیاد شود.»
او از وجود دو نقص اساسی در تلویزیون یاد کرد و گفت: «نخستین نقص یک طرفه بودن تلویزیون است. نسل جدید، نسل تعاملی است و نمیتواند یک طرفه پای تلویزیون بنشیند و هرچه میبیند بپذیرد. نکته دوم در این است که نسل جدید رسانهای که آمده جنسش رسانه است و در اصل رسانه نیست. محیطی که اینها ساختهاند در فضای مجازی از جنس رسانه است و به ذات رسانه نیست. چنین میتوان گفت که آنچه در محیط جدید اتفاق افتاده یک سیستم انتقال خدمات است، در حالی که کار تلویزیون و رادیو فقط انتقال داده و اطلاعات است. در فضای جدید ما خدمات غیررسانهای را از عرصه رسانه میگیرم. اینها نکات خیلی مهمی است که نباید از آن غافل شد.»
سیاهکلی گفت: «حالا اگر صداوسیما و رسانه اینچنینی میخواهد مرجعیت پیدا کند باید ظرفیت آن را داشته باشد و این تفاوت نمیکند که مدیر چنین مجموعهای چه کسی باشد. نکته دیگری که نباید از آن غفلت کرد این است که محیط جدیدی که در آن زندگی میکنیم محیط خطی نیست، محیط لگاریتمی است. اگر اینها را کنار هم گذاشتیم و رسانهای با این ویژگیها یافتیم، آن رسانه میتواند رسانه مرجع باشد. مرحله بعدی هنر و استفاده از هنر است.»
دیدگاه