سیمرغ بلورین جشنوارهٔ فجر بر شانه‌های دختر دههٔ هشتادی می‌نشیند؟

بازی ستایش دهقان ۱۷ ساله مشهور به «خواهر جیران»‌ در فیلم «‌چشم بادومی» آن قدر خوب و شیرین است که اگر سیمرغ بر شانه‌های او بنشیند هم از حیث جوانی برنده یک رکورد برجای می‌گذارد و هم توجه ها به نسل دهه ۸۰ بیشتر جلب می‌شود.

سیمرغ بلورین جشنوارهٔ فجر بر شانه‌های دختر دههٔ هشتادی می‌نشیند؟

مهرداد خدیر: فیلم‌های زیادی را در جشنوارهٔ فجر امسال ندیده‌ام و تازه چند روز دیگر هم باقی است و در مقام نقد و داوری هم نیستم اما از همین حضور کوتاه و چند فیلم چند نکته را ذکر می‌کنم تا دعوت‌کنندگان -که از سر لطف امکان تماشا در ساعات آزاد کاری را فراهم آورده‌اند - نپندارند سرخوشانه به تماشا نشستیم و کلامی ننوشتیم!

۱. فضای جشنواره فارغ از خود فیلم‌ها به نسبت دو سه سال قبل کاملا متفاوت شده و این از همه نظر محسوس است و همین که در فرصت کوتاه دبیر و تیم جدید حاصل شده جای قدردانی دارد. در سال ۱۴۰۰ همت مدیران تازه در دولت خالص‌سازی این بود که به سینمای ارگانی میدان بدهند و در یک پروسه از جشنواره فجر یک جشنوارهٔ عمار و ایدیولوژیک بسازند!

   در ۱۴۰۱ که فضای سیاسی به خاطر جنبش مهسا تغییر کرده بود هم‌و‌غم شان این بود که فضای تحریم هنرمندان شکسته شود و بگویند اوضاع عادی است و در ۱۴۰۲ می‌خواستند ۱۴۰۱ را جبران کنند و از ذوق‌زدگی دعای تحویل سال را به گونه‌ای خواندند که اسباب خنده شد هر چند خود تمثیل و تشبیه هم بی‌ربط بود و سال درنوروز تحویل می‌شود و تحویل سال دیگری نداریم.

 از یک طرف به سینمای ارگانی میدان می‌دادند و بخش خصوصی و سینمای مستقل و فکری در تنگنا بود و از سوی دیگر به آمار فروش شبه کمدی‌ها و در واقع به نازل کردن سطح سلیقه مردم می‌بالیدند. ۱۴۰۳ اما در قیاس با آن سه سال متفاوت است و از تغییر فضای سیاسی و فرهنگی خبر می‌دهد و این تازه در حالی است که تولید فیلم‌ها در نیمه اول امسال یا نیمه دوم سال ۱۴۰۲ در فضای قبلی بوده و به خاطر همین همچنان ارگانی‌ها با بودجه‌های کلان عرصه را بر بخش خصوصی تنگ کرده‌اند و کارنامه و ثمره تغییر فضا در ۱۴۰۳ را باید سال دیگر در ۱۴۰۴ دید که سینماگران تولیدات خود را عرضه کنند البته اگر اوضاع اقتصادی مجال کافی در اختیارشان بگذارد.

۲. حضور صدام حسین در یکی از فیلم‌ها (‌صددام) و در قالب کمدی از نکات قابل تأمل است. چون جنگ و خاطرات آن اگرچه حاوی حماسه‌هایی است اما از حیث خسارات انسانی و مادی، تراژدی است و کمال تبریزی هم در «لیلی با من است»‌ سراغ برخی موقعیت‌ها رفته بود نه شخصیت صدام یا بدل او.

  این فیلم را البته ندیده‌ام و لابد می‌گویید مثل فلان منتقد ندیده نقد نکن اما این نقد نیست و ندیدم چون تصویر صدام چندش‌برانگیز است و بازیگرانی مانند شهاب حسینی هم زیر بار ایفای نقش او نرفته‌اند اما دیدگاه‌ها متفاوت است و مشهورترین مثال چارلی چاپلین که سراغ هیتلر رفت و می‌توان حدس زد قطعا به خاطر رضا عطاران فروش بالایی خواهد داشت و به هر حال تجربه متفاوتی است. 

۳. بازی ستایش دهقان ۱۷ ساله یا همان «خواهرِ‌ جیران»‌ - عنوانی که با آن مشهورتر است- در فیلم «‌چشم بادومی» در نقش مائده -دختر نوجوانی که عاشق خوانندۀ کره‌ای می‌شود- آن قدر خوب و شیرین است که امیدوارم سیمرغ بهترین بازیگر زن بر شانه‌های او بنشیند تا هم از حیث جوانیِ برنده یک رکورد برجای بگذارد و هم توجه‌ها به نسل تازه بیشتر جلب شود. 

  دختری که در ۶ سالگی هم فیلم بازی کرده و در نقش خواهر جیران در سریال جیران ساخته حسن فتحی دیده و شناسانده شد استحقاق سیمرغ دارد اگرچه روشن است که داوران در قیاس با بازی دیگران می‌سنجند.

    جدای بازی، تفاوت‌های نسل زد یا دهه هشتادی‌ها را ولو به شکل اغراق شده نشان می‌دهد و انگ بیماری روحی و شیزوفرنی یا اسکیزوفرنی را هم می‌گذاریم به حساب ترفندی برای عبور از سانسور. امتیاز دیگر این که فضاها غالبا تازه است و از موسیقی کره‌ای استفاده کرده و از عهده برآمده است.

   تاکید بر ستایش دهقان به خاطر جذب نسل تازه و آشتی‌دادن آنان با سینمای ملی ایران است وگرنه بعید نیست یک سهمیه برای مریلا زارعی کنار گذاشته باشند به خاطر ایفای نقش مادر موسی در فیلم حاتمی‌کیا. راستی یادمان باشد دختر متولد ۱۳۸۶ در فیلم چشم بادومی مقایل مهدی هاشمی‌یی بازی کرده که همیشه خیلی خوب است و شیرین و دل آدم می‌گیرد وقتی می‌بیند اینها پیر می‌شوند و چه خوب که در فیلم یاد جوانی می‌کند.
 
۴. فیلم «ناتور دشت» هم از حیث فیلم‌برداری -و نه کارگردانی- خوب بود و اگرچه داستان آن را بیننده می‌داند و با تأکید مکرر بر عبارت «یا‌ضامن آهو» روی خودرو که آن هم جیپ آهوست قابل حدس بود کارگردان زیر پوستی دنبال چیست و چه خواهد شد. اگرچه این مهم‌ترین آموزۀ مذهبی یا فرهنگی در توضیح مراقبت از محیط زیست است.

  با این همه و با تأکید مجدد بر ضعف کارگردانی که عملا بار فیلم را بر دوش فیلم‌برداری گذاشته می‌توان گفت فیلم‌ساز به محیط بانان مظلوم ادای دین کرده و با نقش‌های متفاوتی که به سعید آقاخانی، علی مصفا و اردشیر رستمی داده آشنایی زدایی و مخاطره کرده و بالنسبه موفق هم شده و گمان می‌کنم آن تصویر که هادی حجازی‌فر روی ایوان و رو به دشت عقاب‌های گرفتار شکارغیر قانونی را از قفس آزاد می‌کند و پرواز می‌دهد و به خاطر تیپ خود او و نماد عقاب شبیه فیلم‌های وسترن آمریکایی درآمده از قاب‌های ماندگار سینمای ایران شود مثل سکانس اسب سواری فرامرز قریبیان در فیلم مسعود کیمیایی یا نمونه‌های شاخص دیگر.

   دربارۀ اسم فیلم هم البته چون در بادی امر مخاطب را به جانب رمان مشهور سالینجر می‌برد شاید توی ذوق بخورد ولی اندک زمانی که می‌گذرد بیننده متوجه می‌شود ربطی ندارند و در توجیه گفته شده  ناتور به معنی نگهبان است و در انحصار عنوان رمان درخشان سالینجر نیست.

5. نکته جالب اشارات متنی یا حاشیه‌ای به فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی و تأثیرگذاری فراوان آنها در فیلم‌هاست. همین دو فیلم که از چند فقره دیگری که فعلا مجال تماشای آنها فراهم آمده بیشتر درخور پرداختن بود بر تأثیر اینترنت بر زندگی امروزی استوار است.
 

      در «ناتور دشت» از یک فعال فضای مجازی یاری خواسته می‌شود و مردم به دعوت او می‌آیند و از صدا و سیما خبر ی نیست و جالب این که روش و شیوه صدا و سیما همچنان مصاحبه گرفتن‌های قدیمی و کلیشه‌ای به سبک دهه های 60 و 70 است و اینجا بچه‌های نسل زد ابتکار عمل به خرج می‌دهند و خود محیط بان هم در آنجا پیام نصویری می‌گذارد. در دیگری (‌چشم بادومی) هم دختر با آثار خواننده کره‌ای (‌جیونگ هون) از طریق اینترنت آشنا شده و حتی در اتاقی که محبوس می‌شود باز برادر کوچک‌تر که او دیگر از نسل آلفاست تبلت خود را در اختیار مائده می‌گذارد. رد فضای مجازی و اینستاگرام و یوتیوپ در فیلم ها را در مقاله‌ای دیگر باید به تفصیل توضیح داد.

 

 

منبع: عصر ایران
کد مطلب: ۳۷۹۷۲۵
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت