درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
سرنا_روز بیست و پنجم رسید. روز «اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ محبّاً لأوْلیائِکَ ومُعادیاً لأعْدائِکَ ...: خدایا مرا در این روز دوست دوستانت قرار بده و دشمن دشمنانت ...»
پیشکشی ست به مناسبت روز بیست و پنجم « ماهِ » خواندن «او». به قول جناب حافظ: درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
چنانکه در زیارت جامعه کبیره آمده است: «هرکس با شما ولایت و دوستی کند، با خدا، دوستی کرده است،
هرکه با شما دشمنی کند، با خدا دشمنی کرده است،
هرکه شما را دوست بدارد، خداوند را دوست داشته است،
و هرکه با شما کینه توزی و دشمنی کند،
با خدا دشمنی کرده است...»
مصداق بارز و روشن و تمام و کمالِ «اولیاءاللّه »، ائمه شیعه و پیشوایان معصوم اسلام و اهل بیتند.
وگرنه، هرکس که در خط عمل به اسلام حرکت کند،
هرکس که عمل به واجبات و ترک محرّمات کند، دارای «ایمان» و «عمل صالح» باشد، اهل «جهاد» و «شهادت» باشد، و هرکس که «متّقی»، «ایثارگر» و اهل «زهد و انفاق» باشد، او هم «ولیّ خدا» است. و خداوند هم، «مولا»ی او.
ولی... همچنانکه اشاره شد، ائمّه شیعه، فرد اعلی و مصداق روشنِ این «ولایت»اند که هم خداوند، آنان را دوست دارد و هم آنان دوستدار خدایند.
در رابطه با «اولیاءاللّه » چه موضعی باید داشت؟
روشن است که دشمنی با دوستان خدا، دوستی با دشمنان خداست.
از آن طرف هم، دوستی با دشمنان خدا، دشمنی با دوستان خداست.
ناچار، باید «اولیاءخدا» را دوست داشت و با آنان دوستی کرد.
و دشمنان خدا را دشمن دانست و با آنان دشمنی کرد.
پس... «محبّت» و«عدوات»، نشانه یک «خطّ» است، دلیل یک «موضع» وگویای یک جهت گیری مکتبی است. باید دوستیها و دشمنیها، رابطه ها و قطع رابطه ها، پیوستنها و گسستنها، محبّتها و کینه ها، موافقت ها و مخالفت ها، جهت و انگیزه و هدف الهی و مکتبی داشته باشد. این ایده آل مطلوب است. وگرنه بسیاری هم هستند که دوستیها و موالاتشان، از نفع پرستی و خودخواهی و حبّ مال و جاه و فرصت طلبی سرچشمه می گیرد و دشمنیها و معاداتشان هم، از عقده ها، کینه های شخصی، غرورها، کم ظرفیّتی ها و توقّعات بی جا، ناشی می شود.
دوستی و دشمنی باید ریشه مکتبی، داشته باشد.
اگر بپرسند چرا دوست می داری؟ و چرا دشمنی؟... انسان بتواند با استمداد از تعالیم مکتب، استناد و استشهاد کند و از متن دین و مکتب و سیره معصومین و بزرگان اسلام، «سند» و «شاهد» بیاورد.
در این صورت، موالات و معادات، از جنبه حبّ و بغض شخصی بیرون آمده، مکتبی و الهی می شود.
تولّی و تبرّی، دو «اصل» یا دو «فرع»؟
آنچه در دعای امروز از خداوند خواسته ایم، نوعی به مسأله تولّی و تبرّی برمی گردد. یعنی دوستی کردن با دوستان خدا و دشمنی کردن با دشمنان خدا.
گرچه این دو اصل مهمّ اجتماعی، از «فروع دین» به حساب آمده است و فرع نهم و دهم بیان می شود، لیکن اگر بدقت بنگریم، خود این دو «فرع»، از مهمترین «اصول» دین و نشان دهنده جبهه گیری قاطع و داشتن «موضع» در مقابل موافق و مخالف است.
بی تفاوت نبودن در مقابل حق و باطل، و موافقان خدا و مخالفان مکتب، نشانه ایمان عمیق است.
این دو اصل حیاتی، صرفاً در حدّ ذهن و قلب نیست. تنها دوست داشتن و دوست نداشتن نیست، بلکه دوستی کردن و دشمنی کردن است.
«ولیّ» یعنی دوست. «مُوالی» یعنی دوستی کننده.
«عدوّ» یعنی دشمن. «مُعادی» یعنی دشمنی کننده.
در دعای امروز از خداوند خواسته ایم که ما را دوستدار و محبّ اولیای خودش قرار داده و نسبت به دشمنانش «معادی» قرار دهد. پس تنها بعد قلبی قضیّه مطرح نیست، بلکه موضع عینی و عملی و خارجیِ تولیّ و تبرّی هم در ارتباط با دوستان و دشمنان خدا مطرح است.
اگر ما واقعاً «اولیای خدا» را دوست بداریم، در عمل خارجی و موضعگیری هم، خود را با آنان همسو و هم خط و هم جبهه و همرزم و هماهنگ خواهیم ساخت. محبّت، به عمل می کشاند و عشق، حرکت آفرین است و عاشق را حسّاس می کند.
دیانت بی شما کامل نگردد
بجز با عشقتان، دل، دل نگردد
اگر در سوگتان شد دیده نمناک
اگر از عشقتان دل گشت غمناک
گواه عشق ما این دیده و دل
رساند «اشک» و «غم» ما را به منزل[از مثنوی «اهل بیت آفتاب»، برگ و بار، ص ۵۸.]
شرح دعای روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان به قلم استاد جواد محدثی
منبع: خبرآنلاین
دیدگاه