از سوزاندن تا شلاق زدن؛ نوازنده‌ای که از شکنجه‌های طالبان، به ایران پناه آورد

غلام‌سخی رسولی، دوتارنواز هراتی که از جمله حاضران در چهاردهمین جشنواره موسیقی نواحی ایران بود و بعد از سقوط کابل به مشهد آمده است، می‌گوید طالبان در دوره حکومت قبلی‌شان (۲۰۰۱–۱۹۹۶) می‌خواستند سازش را بشکنند، به گردنش بیندازند و در بازار بچرخانندش و پای او را که مقاومت می‌کرده است، با آب جوش سوزانده‌اند.

از سوزاندن تا شلاق زدن؛ نوازنده‌ای که از شکنجه‌های طالبان، به ایران پناه آورد

برخی از کارشناسان سیاسی، می گویند طالبان عوض شده که باید کمی صبر کرد و دید این ادعا تا چه اندازه درست  است. ولی در پهنه فرهنگ و هنر، از همین الان مشخص است که این طالبان، همان گروهی است که ۲۰ سال پیش هم بر افغانستان حکومت کرد. آن‌ها همچنان با هفت هنر، مخالف هستند و اگر نه به شدت دوره گذشته، ولی همچنان پیگیر و جدی، دنبال خاموشی چنین فعالیت‌هایی در افغانستان هستند. در این میان، اوضاع موسیقی، بسیار بدتر از دیگر هنرهاست و فعالان آن، هیچ شانسی برای فعالیت و امیدی به آینده ندارند. 

 

با بازگشت طالبان، سازها دوباره شکسته شدند و هنرمندان باردیگر آ.واره؛ در این مبارزه طالبان با موسیقی، هیچ رشته و شاخه‌ای، مصونیت ندارد. در نگاه امارت اسلامی افغانستان، موسیقی نواحی یا ارکسترال، به همان اندازه موسیقی پاپ بد است و فرقی میان‌شان نیست. براساس همین دیدگاه است که موج بزرگی از اهالی موسیقی، در همین چند ماه، از افغانستان فرار کرده و به دیگر کشورها پناه برده است. یکی از این خیل هنرمندان، غلام‌سخی رسولی، دوتارنوازِ متولد ۱۳۴۳ در هرات افغانستان است که پس از مهاجرت از کشورش، به مشهد آمده و در همین شهر زندگی می‌کند. 

رسولی یکی از نوازندگان حاضر در چهاردهمین جشنواره موسیقی نواحی ایران در کرمان بود که چند روز پیش برگزار شد. او که پس از سقوط کابل به دست طالبان (۲۴ مرداد ۱۴۰۰)، هرات را ترک کرد و به مشهد آمد، در افغانستان دوتارنواز گروه موسیقی مولانا بوده است. او می‌گوید: «محمدابراهیم احراری، نوازنده نی با تشکیل گروه مولانا، موسیقی عرفانی را که در گذشته‌ها در حلقه‌های تصوف و خانقاه‌ها در هرات اجرا می‌شد به میان مردم آورد.» این گروه حدود ۱۵ سال است که با خواندن اشعار مولانا جلال‌الدین محمد بلخی، برای رشد موسیقی عرفانی تلاش می‌کند.

رسولی هرچند از ثبت دوتار به نام ایران خرسند نیست اما اشتیاق فراوانی برای معرفی این ساز در کنسرت‌های برون‌مرزی دارد و می‌گوید: «ما سعی می‌کنیم همین دوتار را که به نام ایران ثبت شده است، رشد دهیم. فرهنگ ما یکی است، دین و مذهب ما یکی است. رسم و رسومات ما یکی است. ما سروته یک کرباسیم و تفاوتی نداریم.»  

آن‌چه در ادامه می‌خوانید حاصل گفت‌وگویی است با او در خلال برگزاری چهاردهمین جشنواره موسیقی نواحی در کرمان و شرح آن‌چه طالبان در دوره حکومت قبلی‌شان (۲۰۰۱–۱۹۹۶) بر سرش آوردند.

نوازنده هراتی: طالبان پایم را با آبِ جوش سوزاندند
غلام‌سخی رسولی (اولین نفر از سمت راست) در چهاردهمین جشنواره موسیقی نواحی ایران

اگر جشنواره نباشد، هنرمند، هنرمند را نمی‌شناسد

 غلام‌سخی رسولی در مورد جشنواره‌هایی مانند جشنواره موسیقی نواحی و کارکرد آن، چنین می‌گوید: «اگر جشنواره نباشد، هنرمند، هنرمند را نمی‌شناسد و ارتباطات برقرار نمی‌شود. وقتی جشنواره برگزار می‌شود، ارتباطات برقرار می‌شود و هنرمندان با فرهنگ‌های مختلف و آلات موسیقی مختلف آشنایی پیدا می‌کنند. این جمع‌شدن دور هم استفاده بسیار زیاد دارد.»  

۴۷ سال است که کارم موسیقی است

او با بیان این که «ما از روزی که طالبان آمدند ساکن مشهد شدیم و قبل از آن در افغانستان بودیم»، می‌افزاید: «ما گروهی به نام گروه موسیقی مولانا داشتیم. خواجه محمدابراهیم احراری نی می‌نواخت، من تنبور، دوتار و سیتار هندوستانی می‌نواختم؛ سیتاری که الان به نام هندوستان است اما در اصل از افغانستان، از خراسانِ بزرگ است. من چهار سال با انستیتوی ملی موسیقی افغانستان همکاری کردم و همین‌طور دو سال با ریاست تولید موسیقی رادیو و تلویزیون ملی افغانستان. با دانشگاه کابل دو سال همکاری کردم و شاگرد داشتم، با تمام هنرمندان کارهای زیادی کردم. مدت ۴۷ سال است که کارم این است.»

این دوتارنواز ادامه می‌دهد: «من متولد یک‌هزاروسیصدوچهل‌وسه در شهر هرات افغانستان هستم. منتها کارم در کابل بوده است، در کنسرت‌ها و فستیوال‌های مزارشریف شرکت کرده‌ام، هندوستان رفته‌ام. فرانسه رفته‌ام. ایتالیا رفته‌ام. بلژیک رفته‌ام. عرضم به حضور شما که اسپانیا رفته‌ام، هلند رفته‌ام. ترکمنستان، ازبکستان، دو مرتبه ترکیه. در ایران هم در هفته وحدت اجرا کرده‌ام و درکل کنسرت‌های زیادی داشته‌ام.»

طالبان می‌خواستند سازم را بشکنند و به گردنم بیندازند

 رسولی با اشاره به خاطرات دردناکش از طالبان ادامه می‌دهد: «طالبان سری قبل مرا سوزاندند. شب مرا با ساز در محفل گرفتند و می‌خواستند ساز را بشکنند و به گردنم بیندازند، با شلاق تازیانه بزنند و در بازار بین مردم بچرخانند. من مقاومت کردم و گفتم مرگ را قبول می‌کنم اما اجازه نمی‌دهم این کار را با من بکنید. چون هنرمندم و بعد از آن دیگر نمی‌توانم بین جامعه بنوازم. آن‌ها هم آب جوش را روی ساق پایم ریختند. آن زمان امکانات نبود، آمدم ایران، درمان کردم و نزدیک بود پایم قطع شود.»

او می‌افزاید: «الان که آمدم ایران از ترس آن بود که باز گرفتار همان بدبختی شوم. ترسیدم که اگر سفر نکنم باز با من همان‌طور کنند. با زن و بچه‌ام آمدم این‌جا. خیلی از هنرمندان آمده‌اند و خیلی‌هایشان در حال آمدن هستند.»  

 

منبع: خبر آنلاین
کد مطلب: ۳۵۴۹۲۲
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت