خواهش وزیر و امتناع اهل هنر/ تعطیلی کنسرت‌های موسیقی چهارماهه شد

خاموشی چراغ کنسرت‌ها اکنون وارد چهارمین‌ ماه خود شده و بسیاری از فعالان این عرصه به‌ویژه فعالانی غیر از حوزه تهیه‌کنندگی و خوانندگی، فعالانی کم‌برخوردارتر به‌لحاظ اقتصادی، در شرایطی نامعلوم و بعضا نامناسب قرار دارند.

خواهش وزیر و امتناع اهل هنر/ تعطیلی کنسرت‌های موسیقی چهارماهه شد

آخرین کنسرتی که در ایران -چه تهران، چه دیگر شهر‌های آن- برگزار شد به پیش از پایان شهریورماه ۱۴۰۱ برمی‌گردد. روز‌هایی که هنوز نمی‌دانستیم اتفاقاتی که امروز گریبان‌مان را گرفته است، پیش خواهد آمد و خبر نداشتیم پرداختن به امر هنر و گشتن دنبال سرگرمی‌های روزمره، دیگر اولویت بخشی از جامعه نخواهد بود، روز‌هایی که هنوز هنرمندان از لزوم پیگیری آن‌بخش از مطالبات مردمی که به‌حق می‌دانندش سخن نگفته بودند و هنوز اینطور نشده بود که برخی‌شان ترجیح دهند صحنه را به‌نشانه اعتراض خالی بگذارند تا گالری‌ها، سالن‌های تئاتر، سینما، مکان‌های برگزاری کنسرت و... شاهد روز‌هایی سوت‌وکور باشند.

خواهش وزیر

خاموشی چراغ کنسرت‌ها اکنون وارد چهارمین‌ماه خود شده و بسیاری از فعالان این عرصه به‌ویژه فعالانی غیر از حوزه تهیه‌کنندگی و خوانندگی، فعالانی کم‌برخوردارتر به‌لحاظ اقتصادی، در شرایطی نامعلوم و بعضا نامناسب قرار دارند.

تاریخ برگزاری آخرین کنسرت‌ها در ایران به اوایل مردادماه ۱۴۰۱ برمی‌گردد؛ چراکه ازهشتم‌مردادماه و با آغاز محرم، کنسرتی برگزار نشد و این عدم‌برگزاری، طبق روال هرساله، تا پایان ماه‌صفر، پنجم‌مهرماه ادامه داشت، اما آنچه پس از پنجم‌مهرماه نگذاشت اهالی موسیقی به‌صحنه برگردند، «پیش‌بینی‌ناپذیر بودن واکنش مخاطبان» در پی اتفاقات جاری بود.

در اوایل این اتفاق و با بازگشایی سالن‌های سینما و سپس تئاتر، گمان می‌شد دفتر موسیقی معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نگران آزادشدن پتانسیل نهفته در برخی حاضران در سالن برگزاری کنسرت و تبدیل شدن‌شان به معترضانی بالفعل است. به‌زبان‌ساده‌تر، نگران شکل‌گیری تجمعاتی اعتراضی و سر داده شدن شعار.

اتفاقی که به‌عنوان مثال در یکی از شب‌های اجرای نمایش «پرده‌خانه»، به‌کارگردانی گلاب آدینه رخ داد. معترضانی که بلیت خریدند تا بتوانند وارد سالن شوند و در میانه اجرا، «سرودِ زنِ»، مهدی یراحی را بخوانند و شعار سر دهند، اما آنچه محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی روز سه‌شنبه ۲۲ آذرماه در حاشیه بازدید از محل برگزاری شانزدهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» در پردیس سینمایی ملت، در جمع خبرنگاران مطرح کرد، نشان از نادرستی این تصور داشت.

او گفت از نظرشان، از نظر دولت، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونت هنری و دفتر موسیقی، محدودیتی برای آغاز فعالیت‌های هنری وجود ندارد. اسماعیلی با اشاره به برگزاری کنسرت ارکستر ملی در تالار وحدت که روز یک‌شنبه سیزدهم آذرماه در راستای مسئولیت‌اجتماعی بنیاد رودکی و با مشارکت جمعیت هلال‌احمر روی‌صحنه رفت، افزود ازقضا ما خودمان در هفته گذشته اجرای ارکسترملی را در تالاروحدت داشتیم و تاکید کرد، از عموم هنرمندان به‌ویژه اهالی موسیقی خواهش می‌کنم، فعالیت‌های خود را آغاز کنند.

امتناع اهالی هنر

برای آنکه بدانیم چرا اهالی موسیقی به‌ویژه خوانندگان موسیقی پاپ، چون بهنام بانی، علیرضا طلیسچی، محسن ابراهیم‌زاده، امیرعباس گلاب، ماکان‌بند، پازل‌بند و... که پیش از این اخبار برگزاری کنسرت‌های‌شان از درودیوار تهران و دیگر شهر‌های ایران فرو می‌ریخت، این روز‌ها تمایلی به حضور روی‌صحنه ندارند، با چند برگزارکننده کنسرت تماس می‌گیریم. تماس‌هایی که خروجی‌شان یک‌جمله بیشتر نیست: «خودتان بهتر می‌دانید چرا تمایلی ندارند!». به اینکه آیا خودمان بهتر می‌دانیم یا تجاهل‌العارف می‌کنیم، می‌اندیشیم و به این فکر می‌کنیم، چرا در شرایطی که سالن‌های سینما و تئاتر بازند، گالری‌ها و مکان‌های برگزاری کنسرت تعطیل هستند؟

برگزاری کنسرت چه در ایران، چه در خارج از آن، جزو کار‌هایی است که برای انجامش نیازمند صرف هزینه بسیارید. از هزینه اجاره سالن تا دستمزد گروه اجرایی، چون نورپردازان و تصویربرداران، از هزینه‌ای که باید صرف تبلیغات کرد تا پولی که باید به نوازندگان پرداخت، حال فرض کنید تهیه‌کننده‌ای پرداخت تمام این هزینه‌ها را به‌امید بازگشت سرمایه تقبل کند، در شرایطی که دیده‌ها و شنیده‌ها، در غیاب سیستمی برای سنجش افکار عمومی، نشان از بی‌میلی آدم‌ها به سرگرمی و سرگرمی‌سازان دارد، آیا چنین کاری مقرون‌به‌صرفه است؟

اگر تماشاگری به سالن نیامد چه؟ نکته دیگر اینکه، سقف قیمت بلیت کنسرت‌ها در آخرین دفعات برگزاری، مثلا در خردادماه ۱۴۰۱ به ۵۰۰ هزار تومان رسیده بود و آیا در شرایط دشوار اقتصادی فعلی، این آدم‌های بی‌میل به سرگرم شدن، حاضرند باردیگر چنین مبلغی را بپردازند؟ آیا می‌توان گفت تهیه‌کنندگان سینما، سالن‌دارانش یا اهالی‌تئاتر، دست‌کم چشم‌امیدی به اینکه جز «سرگرم‌سازی» کار دیگری هم می‌کنند، دارند و اهالی موسیقی پاپ، نه؟ سینمایی‌ها و تئاتری‌ها دست‌کم امیدوارند کسانی برای اندیشه‌ورزی، برای انجام عملی اندیشه‌ورزانه و متفکرانه یا ازآن‌سو، برای خندیدن به آثار کمدی، به تماشای‌شان بنشینند، اما آیا اهالی موسیقی‌پاپ چیزی جز سرگرمی برای ارائه دارند که امیدوار باشند تماشاگری به تماشای‌شان بنشیند؟

چرا ردیف- دستگاهی‌ها نمی‌آیند؟

برگزاری کنسرت‌های موسیقی ردیف- دستگاهی توسط خوانندگان کمترشناخته‌شده در ایران نسبت به کنسرت‌های موسیقی‌پاپ، همواره سهم کمتری به خود اختصاص داده است، مخاطبان کمتری داشته و تهیه‌کنندگان کمتری مایل به برگزاری‌اش بوده‌اند، اما در شرایط فعلی، آن‌ها نیز سکوت و خالی گذاشتن صحنه‌های سالن‌های تاریک را بر خواندن و نواختن ترجیح داده‎اند. کسانی که احتمالا بخشی از نگرانی‌شان همان نیامدن تماشاگر است و بخش دیگرش به‌واسطه نزدیکی بیشتر روحی و روانی‌شان به مطالبات‌مردمی و آنچه در سطح جامعه می‌گذرد، به‌قصد همراهی با مردم. مردمی که احتمالا انجام هر فعالیت هنری را، تلاشی برای عادی‌سازی می‌دانند. عادی‌سازی شرایطی که از چشم خشمگین آنها، عادی نیست و نباید عادی جلوه داده شود.

چرا دولتی‌ها نمی‌آیند؟

سوال دیگری که در این بین مطرح می‌شود آن است که اگر اهالی موسیقی‌پاپ و اهالی موسیقی ردیف- دستگاهی، به دلایلی، چون احتمال عدم‌حضور تماشاگر و هراس از عدم‌بازگشت سرمایه یا همدلی با مخالفان عادی‌سازی شرایط روی صحنه نمی‌روند، ارکستر‌های ملی و سمفونیک به متولی‌گری بنیاد رودکی چه‌مشکلی دارند که شاهد اجرایی از آن‌ها نیستیم؟ به‌عنوان مثال چرا ارکسترملی ایران که قرار بود در دهه‌اول مهرماه کنسرت «همراه با خاطره‌ها»؛ برگزیده آثار مجید انتظامی، به رهبری این آهنگساز را در تالاروحدت روی‌صحنه ببرد، چنین کاری را انجام نداد؟ سوالی که پاسخش را می‌توان از میان تماس‌های‌مکرر ما با نوازندگان ارکسترملی جست‌وجو کرد. نوازندگانی که تمایلی به ذکر نام‌شان نداشتند، اما حرف‌شان یکی بود: «دست‌مان به نواختن ساز نمی‌رود.»

درمجموع چه مسئله هراس از خالی‌ماندن سالن و عدم‌بازگشت سرمایه باشد، چه همدلی با معترضان و چه نبودن نایی در بدن برای خواندن و نواختن، ظاهرا در شرایط موجود، فاصله هنرمندان تا لبیک‌گفتن به خواهش وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برای بازگشت به‌صحنه بسیار است و آنچه دراین‌میان بیش از همه نگران‌کننده است، نه حیات‌موسیقی که تاریخ نشان داده چیزی نمی‌تواند تهدیدش کند حتی اگر سال‌های متمادی را در فراز و فرود بگذراند که حیات مالی اهالی موسیقی است. خصوصا کمتر شناخته‌شده‌های‌شان که چرخش چرخ‌اقتصادی زندگی خود، همسر و فرزندان‌شان را به چرخش چرخ برگزاری کنسرت‌ها بسته‌اند، چرخی که سکونش وارد چهارمین‌ماه متمادی شده است و تنها چیزی که در این میان ترسناک می‌نماید، همین است و بس.

 
منبع: هم میهن
کد مطلب: ۳۶۴۵۲۱
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت