این مرد ۸۶ ساله امیدش به چیست؟
پرویز شهدی با تأکید بر اینکه امید را به هیچ وجه نباید از دست داد، به جوانان توصیه کرد، این سخن حافظ را آویزه گوش خود کنند: «رسید مژده که ایامِ غم نخواهد ماند/ چنان نماند، چنین نیز هم نخواهد ماند».
چهاردهم اسفندماه، یک سال به سن پرویز شهدی، مترجم زبان فرانسه اضافه میشود؛ او با شوخی با سنش میگوید: «اگر از راست به چپ بخوانید، میشود ۶۸ سال اما اگر بخواهید از چپ به راست بخوانید، میشود ۸۶ سال؛ هرچند زیاد فرقی نمیکند.»
او با بیان اینکه این روزها در حال ترجمه و نوشتن است و خود را با مطالعه و نوشتن سرگرم میکند، از آماده بودن چهار کتاب خود برای انتشار خبر میدهد و سپس میگوید: «چهار کتاب جدید دارم که هنوز بیرون نیامده؛ البته یکی از آنها به خاطر نویسندهاش غیر مجاز شد. دوسهتای دیگر هم باید ببینیم با این وضعیت کاغذ و گرانیها چه میشود. الان ناشران برای کتابهای تجدید چاپی هم ماندهاند که چه کنند. فعلا همه چیز راکد است اما درست میشود. به ناشرها گفتهام هرطور که صلاح میدانید کار کنید، اگر صلاح دانستید منتشر کنید.»
شهدی که با امیدواری درباره احوالش، روزهای پیش رو و انتشار کتابهایش حرف میزند، خاطرنشان میکند: «امید را به هیچ وجه نباید از دست داد؛ امید مهمترین انگیزه زندگی است، اگر آدم امید نداشته باشد یعنی دور ازجان، مرده است. باید امیدوار بود. مخصوصا شما جوانها باید امیدوار باشید، ایام هیچگاه یه یک شکل باقی نمیماند. باید به آینده امید داشت. البته مقداری صبر و حوصله میخواهد.»
او سپس بیان میکند: «فراموش نکنید آینده برای شماست؛ شاعران بزرگ ما بیخود چنین چیزهایی نگفتهاند. حافظ میگوید: «رسید مژده که ایامِ غم نخواهد ماند/ چنان نماند، چنین نیز هم نخواهد ماند». درست است که این حرف را برای هفت قرن پیش و با شرایط آن زمان گفته است اما برای امروز ما هم صدق میکند. یا در غزل دیگری میگوید: «دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت/ دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور» اگر اینها را آویزه گوش قرار دهید؛ مطمئن باشید، همه چیز درست میشود. باید این روزها را میگذراندیم، شما جوانان به ویژه دختران کارهای دور از ذهنی را انجام دادهاید. من به همه جوانهای میگویم ناراحت نباشید، شکی نیست در دوران سختی قرار گرفتهایم اما شما ببنید در جنگ اول و دوم جهانی چقدر مردم سختی کشیدند، اما بعد تمام شد. من به شما قول میدهم همهچیز درست میشود.»
این مترجم درباره کتابهای که در دست ناشران دارد، توضیح میدهد: «یکی از کتابها عنوانش «بلوار کمربندی» است؛ دو شخصیت دارد که یکی بیمار است و راوی هم به او قوت قلب میدهد. همزمان داستان اشتغال فرانسه است که یکی از پاتیزانها گرفتار میشود، دو شخصیت فرانسوی و آلمانی رو در رو شده و باهم مبارزه میکنند. کتاب دیگر بیوگرافی «مادام کوری» که دخترش نوشته است. خیلی جالب است. این کتاب حروفچینی و ویرایش شده و باید ببنیم چهشود. نام کتاب دیگرم را فراموش کردم زیرا مدت زیادی است که دست نشر «به سخن» است و چون با او صمیمی هستم اختیار کامل به او دادهام، هر وقت که صلاح میداند کتاب را چاپ کند. من کارم را انجام دادهام، این کارهاست که باقی میماند، اگر زمان حیاتم هم منتشر نشد بعد از مرگم بالاخره یک روز منتشر میشود و به دست خواننده میرسد.»
شهدی در توصیه به مترجمان جوان و انتخاب کتاب برای ترجمه گفت: «اصولا کتابهایی که حاوی پیامی است و مفهومی در آن نهفته است، مخصوصا ترجمه نمیکنم؛ کتابهای معمولی و داستانهای عاشقانه، داستانهای از قدیم زیاد بوده و بازم هست، ترجمه میکنم. مثلا الان سرگذشت مادام کوری را ترجمه کردهام. مادام کوری اعجوبهای است. در این کتاب سرگذشت زنی را میخوانید و متوجه میشوید با چه تلاش و شهامت و فداکاریای، عنصر رادیوم را کشف میکند و میتواند برای کشورش موثر شود. او در طول جنگ جهانی اول با وانت و دستگاههای پرتونگاری قابل حمل به جبهههای جنگ میرود و از مجروحان عکس میگیرد. و در نتیجه تلاشهای و فعالیتهایش بیمار میشود. یا کتاب « «پانزده سالهام و نمیخواهم بمیرم» سرگذشت واقعی کریستین آرنوتی نویسنده کتاب است که از یکی از کشورهای بلوک شرق فرار کرده و با سختیهایی روبهرو میشود اما در نهایت موفق میشود. کتابش در تمام دنیا ترجمه شده است.»
پرویز شهدی متولد ۱۳۱۵ مشهد است. تحصیلاتش را در رشته زبان و ادبیات فرانسه انجام داده و از آثار، به «ماجراهای شگفتانگیز»، «شقایق و برف»، «فراتر از آرزو»، «پاککنها»، «راز بزرگ»، «ساعت گرگ و میش»، «شرق بهشت»، «خانواده نفرینشده کندی»، «ییلاق انگلیسی»، «آخرین فرد خانواده موتزار»، «شبهای سپید، روزهای خاکستری»، «ویکنت دونیمشده»، «برادران کارامازوف»، «جنایت و مکافات»، «در غرب خبری نیست»، «سال گذشته در مارین باد»، «جن حفرهای قرمز میان سنگفرشهای از هم جداشده»، «خاطرات خانه مردگان»، «دفترچهها»، «آرییتا»، «فراز و نشیب زندگی بدکاران»، «تاراس بولبا»، «بارون درختنشین» و «نفوس مرده» میتوان اشاره کرد.
دیدگاه