تنظیمِ دقیقِ تقویم؛ پیشکشِ دانشِ ایرانی به جهان

سرنا_ خیام در سن ۳۲ سالگی آنچنان دانش اندوخته بود که توانست توسط تیم فرهیخته‌اش دقیق‌ترین تقویم جهان در کل تاریخ را به بشریت عرضه کند.

درباره سرنوشت و سرگذشت علمی و ادبی عُمَر خَیّام یا خیامی نیشابوری (غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری)، (۴۲۷ - ۵۱۰ خورشیدی) سخن بسیار رفته است. در این میانه، نقش شگفت انگیز او در حوزه دانش ایرانی در پس از اسلام چنان فراموش شده که هنوز بسیاری از ایرانیان نمی‌دانند برجسته‌ترین دستاورد این متفکر ایرانی، همان اصلاح گاهشماری در دوره سلطنت ملک‌شاه سلجوقی (۴۲۶ - ۴۹۰ هجری قمری) است که تا به امروز کاربردی دقیق دارد و خود یکی از نشانه‌های پیشرفت دانش ستاره‌شناسی و گاهشماری در ایران است.

او بی‌گمان بزرگترین ریاضیدان عصر خود بود. نقش خیام در حل معادلات درجه سوم و مطالعات‌اش درباره اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضیدانی برجسته در تاریخ علم ثبت کرده‌است. ابداع نظریه‌ای درباره نسبت‌های هم‌ارز با نظریه اقلیدس نیز از مهم‌ترین کارهای اوست.

اختلالاتی که در زمان حیات خیام یعنی سده پنجمِ هجری در گاهشماری‌ها وجود داشت، سلجوقیان را برآن داشت تا تقویم جدیدی با مبدأ هجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه و براساس سال خورشیدی را تدارک ببیند.

و چنانکه اشاره کردیم خیام به دعوت سلطان جلال‌الدین ملک‌شاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک توسی، به اصفهان می‌رود تا سرپرستی رصدخانه اصفهان را به‌عهده گیرد. او هجده سال در آن‌جا مقیم می‌شود. به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه می‌شود و در همین سال‌ها (حدود ۴۵۸) طرح اصلاح تقویم را تنظیم می‌کند.

تنظیم گاهشماری جلالی و زیج پیوسته به آنکه زیج ملک شاهی خوانده شد، به احتمال زیاد در شهر اصفهان، پایتخت سلجوقیان، و بنابر گفته‌ای دیگر در ری یا نیشابور آغاز شد. اعضای گروه تنظیم تقویم بجز نامدارترینشان (خیام) که سرپرستی آنان را به عهده داشت، عبارت بودند از: خواجه عبدالرحمن خازنی مروزی، خواجه ابوحاتم ابوالمظفراسفرازی، حکیم ابوالعباس لوکری، کیم میمون نجیب واسطی، محمد فرزند احمد معموری بیهقی، ابوالفتح ابن کوشک بیهقی.

نام برخی از این دانشمندان در متن‌های بجامانده از میراث علمی پس از اسلام، نشان می‌دهد که هر یک از آنان، از سرآمدان روزگار خود در حوزه فیزیک و اخترشناسی بوده‌اند. خواجه عبدالرحمن خازنی مروزی ریاضیدان و فیزیکدان و اختر شناس و دانشمند علم مکانیک صاحب زیج معتبر سنجری و زیج خازنی و کتاب میزان الحکمه و نوشته‌های دیگر است.

خواجه ابوحاتم ابوالمظفر اسفرازی نگارنده کتاب آثار علوی یا کاینات جو ومیزان ارشمیدس و اختصار اقلیدس و منتخب کتاب الحیل و میزان الحکمه است. حکیم ابوالعباس لوکوی شاگرد و به مینار مرزبان آذربایجانی لوکری نگارنده کتاب نفیس بیان الحق بضمان الصدق و رساله‌های دیگر است. حکیم میمون نجیب واسطی که در دانش پزشکی و حکمت و ریاضیات واختر شناسی دست داشته است.

محمد فرزند احمد معموری بیهی که شهر زوری در نزهه الارواح و روضه الافراح فی تواریخ الحکماء او را تالی فرزندان موسی پسر شاگرد خراسانی در ریاضیات قلمداد کرده و از پژوهش‌های او رساله ای در مخروطات بوده است و حتی به گفته شهرزوری حکیم خیام هم به دانش او اعتراف کرده است.

ابوالفتح ابن کوشک بیهقی اختر شناس که در اصلاح تقویم جلالی دست داشته است. همچنین عبدالرحمان خازنی (خدمتکار خزانه‌دار مرو) که به شکل غیرحرفه‌ای و بنا بر علاقه شخصی به پژوهش درباره تقویم سرگرم بود، در شهر مرو محاسبات جداگانه را به انجام رساند و یافته‌های علمی خود از جمله شیوه سنجش نوروز را برای گروه خیام فرستاد. بخشی از محاسبات خازنی از سوی گروه پذیرفته و به رسمیت شناخته شد.

اکنون از این نام‌ها که هریک ستارگانی در سپهر دانش بودند، چیز زیادی نمی‌دانیم و شوربختانه چنانکه گفتیم خیام را نیز تنها بیشتر به سبب سروده‌هایی منسوب به او می‌شناسیم. تقویم دقیقی هم که از زیر دست اینان بیرون آمد، به نام شاه زمانه، ملکشاه سلجوقی، تقویم جلالی خوانده شد؛ نه تقویم خیامی! تاریخ تأسیس این تقویم، روز جمعه نهم رمضان سال ۴۷۱ هجری قمری بود. در این تاریخ، خیام کمابیش جوانی ۳۲ ساله بود. شگفت آنکه در این ۳۲ سال او چنان دانش اندوخته بود که می‌توانست دقیق‌ترین تقویم جهان را تنظیم کند؛ تقویمی که هزار سال پس از او هنوز به کار می‌آید و ارزش و اعتبارش کاستی نگرفته است.

یکی از اهداف اصلی این گروه اصلاح گاه‌شماری باستانی یزدگردی بود که دستیابی به یک گاه‌شمار نوین را ممکن می‌ساخت. سالی که با تقویم جلالی محاسبه می‌شود، برخلاف سال میلادی که در هر ۱۰ هزار سال، نزدیک به سه روز با سال حقیقی اختلاف پیدا می‌کند، همواره مطابق با سال حقیقی است و هیچگاه از آن عقب نمی‌ماند. از همین رو، سال‌های کبیسه در تقویم جلالی ثابت نیستند و بر مبنای رصد سالانه تعیین می‌شوند.

امروزه در گاه‌شماری جلالی با حفظ سرآغاز و طول سال با تغییر مبدأ، اسامی و طول ماه‌ها در قالب گاه‌شماری هجری شمسی برجی درآمده و باز با تغییراتی در طول ماه‌ها ضمن تنوع اسامی آنها، عنوان تقویم هجری شمسی پیدا کرده است. به عبارتی دیگر گاه‌شماری امروزین ایرانی (هجری خورشیدی یا شمسی) بر پایه همان گاه‌شماری جلالی با مبدأ هجری است. این گونه گاه‌شماری، اکنون در کشورهای ایران و افغانستان گاه‌شمار رسمی است و در ایران با تصویب مجلس شورای ملی در ۱۱ فروردین ۱۳۰۴، گاه‌شمار رسمی کشور اعلام شد.

این گاه‌شماری از ۳۶۵ روز در قالب ۱۲ ماه تشکیل شده است و سرآغاز آن اعتدال بهاری در نیمکره شمالی است. این تقویم بر پایه سال اعتدالی خورشیدی برابر با ۳۶۵٫۲۴۲۱۹۸۷۸ روز است.

هر سال دارای ۴ فصل با نام‌های بهار، تابستان، پاییز، و زمستان است و هر فصل ۳ ماه دارد و هر ماه تقریباً ۴ هفته و هرهفته ۷ روز با نام‌های شنبه، یکشنبه، دوشنبه، سه‌شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه (آدینه) دارد. هر سال با ۱ فروردین و فصل بهار آغاز می‌شود. بلندترین روز سال در ۱ تیر و بلندترین شب سال در شب یلدا (از غروب ۳۰ آذر تا طلوع آفتاب در ۱ دی) رخ می‌دهد. طول ماه‌های این گاه‌شماری در طول تاریخ و در کشورهای مختلف متفاوت بوده است، ولی از حدود سال ۱۳۴۸ در ایران و افغانستان طول ماه‌ها یکسان است.

در متونی درباره کیفیت این تقویم آمده است: «در دوران سلجوقیان به دستور جلال‌الدین ملکشاه سلجوقی گروهی از ستاره شناسان ایرانی از جمله خیام برای بهترسازی گاهشماری ایرانی گردهم آمدند. تا آغاز دوران جلال‌الدوله ملکشاه سلجوقی، نوروز هجده روز نسبت به زمان خود جابجایی داشت. برابری بهار به جای اول فروردین با نوزدهم فروردین برابر بود. از این رو با حذف هجده روز، آغاز فروردین به عنوان کبیسه در پایان سال ۴۴۷ یزدگردی و قرار گرفتن موقعیت ورود خورشید به نقطه اعتدال بهاری در سرآغاز سال شکل گرفت. این گاهشماری را در هماهنگی با برابری سال ژرف‌ترین گاهشماری جهان دانسته‌اند. کمابیش هر چهار سال در تقویم ایرانی یک سال کبیسه است و این نظم مشهور در تقویم خورشیدی است. پس از هر سی و دو سال یک سال معمولی افزوده می‌شود، به طوری که چهارسال متوالی به جای سه سال متوالی ۳۶۵ روزه است. این گروه نوروز را در یکم بهار (ورود آفتاب به برج حمل) قرار دادند و جایگاه آن را ثابت کردند. این گاهشماری به تقویم جلالی معروف شد.»

و در هر روی اما، خجستگی و جاودانگی نوروز بر تازیان نیز برتری یافت و خود آفرینی دیگر بر اندیشه ایرانی افزود.

کد مطلب: ۱۳۹۳۰۹
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت