شباهت اکران فیلم حاتمی‌کیا با فعالیت‌های دهه شصت «آقاجلیل»

سرنا_ یک پژوهشگر معتقد است اکران عمومی فیلم سینمایی «خروج» به‌کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا یادآور فعالیت‌های فرهنگی قهرمان کتاب «آپاراتچی» است که دهه شصت برای مردم روستاها فیلم اکران می‌کرد.

شباهت اکران فیلم حاتمی‌کیا با فعالیت‌های دهه شصت «آقاجلیل»

کتاب‌ «آپاراتچی» شامل خاطرات شفاهی جلیل طائفی اسدی عکاس و فیلمساز انقلاب اسلامی به‌تازگی توسط انتشارات راه‌یار به چاپ سوم رسیده است. علی عباس‌نژاد خلیلی پژوهشگر در این‌زمینه و با توجه به نمایش عمومی فیلم «خروج» ابراهیم حاتمی‌کیا در هفته‌ای که گذشت، یادداشتی نوشته و آن را برای انتشار در اختیار مهر قرار داده است.

اوایل این‌هفته، ابراهیم حاتمی‌کیا کارگردان سینمای انقلاب و دفاع مقدس، با حضور در جمع کشاورزان تراکتورسوار روستای یوسف رضا در پیشوای ورامین، آخرین ساخته خود «خروج» را به نمایش گذاشت. حاتمی‌کیا مدتی قبل هم به‌دلیل شیوع ویروس کرونا، فیلمش را اکران اینترنتی و سپس به‌صورت «سینما ماشین» اکران کرد.

خلیلی می‌گوید این‌اتفاقات، واکنش‌های مختلفی را بین مخاطبان و اهالی فرهنگ و رسانه داشت؛ ازجمله برخی از فعالان فرهنگی‌رسانه‌ای در واکنش به این‌کارهای حاتمی‌کیا و تیمش در مسیر اکران فیلم سینمایی «خروج» گفته‌اند: «حاتمی‌کیا فیلمش را بغل زده و رفته برای کشاورزانِ تراکتور سوارِ ورامین اکران کرده»؛ گزاره اخیر، همان چیزی است که در این مطلب می‌خواهیم به آن بپردازیم؛ اینکه آیا شیوه‌ای که حاتمی‌کیا برای اکران فیلمش در پیش گرفته، شیوه تازه‌ای است؟ اگر شیوع بیماری کرونا نبود، باز هم می‌توانستیم شاهد چنین اتفاقات و ابتکاراتی برای رساندن فیلم(محتوا) به مخاطب آن هم کشاورز تراکتورسوار باشیم یا نه؟ آیا این ابتکارات، کارهای نمادین برای مطرح شدن هستند یا قرار است رویه‌ای برای به رسمیت شناختن مردمی باشد که به سینما و امکانات دسترسی ندارند و... .

این موارد باعث شده نویسنده یادداشت، یاد کتاب «آپاراتچی» و قهرمانش «آقا جلیل» بیفتد؛ فیلمسازی یا به عبارت بهتر، قهرمانی که امروز در گمنامی روزگار سپری می‌کند اما روزگاری و در سال‌های دهه ۶۰ «آپارات بر دوش» میان مردم روستاهایی که حتی از پیروزی انقلاب هم خبر نداشته‌اند، می‌رفته و با اکران فیلم‌های روشنگرانه‌اش، پیام‌رسان انقلاب برای آنها می‌شده است.

یادداشت علی عباس‌نژاد خلیلی، نگاهی به کتاب «آپاراتچی» و روزگار آقاجلیل، شخصیت اصلی این‌کتاب است.

در ادامه مشروح این‌یادداشت را می‌خوانیم؛

نگاهِ اول

از دور، پیش از هر چیز، پس‌زمینه نارنجی رنگ‌اش به چشم می‌آید؛ نارنجی در طیف رنگ‌های گرم ارزیابی می‌شود و القاکننده مفهوم حرکت است؛ تحرکی که مکمل چهره سیبیلویِ دهه شصتیِ «جلیل اسدی طائفی» روی جلد کتاب است؛ تناسب بین مفهوم «آپاراتچی» در نقش عنوان کتاب با نگاتیوهای در دست «آقا جلیل»، همه مقدمات لازم را برای رهنمونی ذهن مخاطب به «سوژه» فراهم ساخته و دامنه موضوعی متن کتاب را معین ساخته‌است.

امور تربیتی پر برکت

واژه «آپاراتچی» برای بچّه دبیرستانی‌های محصّل دهه شصت، یادآور خاطرات شیوه‌ای از «آموزش و پرورش» با الگوی «امور تربیتی، معلّم پرورشی» است که خوش‌ترین و جذاب‌ترین ساعاتِ دوره دبیرستان را با پخش فیلم می‌آفرید؛ در این بین پس از سال‌ها که غبار غفلت بر کنش‌های تحیّرانگیز «آقا جلیل» نشسته‌ بود و فیلم‌هایش در فهرست رسمی فیلم‌های بلند ایران جایی نداشت؛ این‌خاطرات خوش همان‌ بچّه دبیرستانی‌ها بود که در ذهن معلّم‌های پرورشی جا گرفت؛ تا سرِ صحبت ایّام شباب، سر سفره ضبط خاطرات شفاهی «روح الله رشیدی» باز شود و فیلم «نوری در تاریکی» جرقه‌ای شود در ذهن او تا در جست‌وجوی کیستیِ صاحب این‌اثر، مدت‌ها منتظر «فیلم‌سازِ جوانی» بماند که خود را شاگرد کارگردانِ «نوری در تاریکی» معرفی می‌کند؛ پی‌گیری‌های «رشیدی» بی‌نتیجه نمی‌ماند و «آپاراتچی» به‌عنوان خاطرات شفاهی یک «فیلم‌سازِ تجربی» که سال‌ها در نقش تک‌تک عوامل ساخت و پخش فیلم، حاضر شده ‌است، طی هفت جلسه گفت‌وگو با «جلیل طائفی اسدی» حاصل ‌می‌آید.

«جلیل کاراتا» از فیلم‌سازی تا «بی‌بی‌سی»

متنِ کتاب در جای‌جای خود شگفتی‌آفرین است؛ لازم نیست به‌طور کامل با فرهنگ کوچه بازاری «تبریز» آشنا باشید تا مفهوم «جلیل کاراتا» به‌عنوان تیتر یا میان‌تیتر در ذهنتان عجیب و جالب جلوه کند؛ از یک‌سو جسارت این‌«هنرمندِ فاقد تحصیلات» و خودباوریِ او که با کم‌ترین تجهیزات همانندِ دوربین «سوپر هشت» دست به تولید محصول فرهنگیِ متناسب با نیازهای مخاطب زده و از سوی دیگر جدیّت و پی‌گیری‌هایش برای اخذ مجوزهای لازم و دردسرهای باورنکردنیِ او در راه ساخت و پخش فیلم‌هایش، لحظاتی خواندنی را به مخاطب پیشنهاد می‌کند که تداعی‌گر نمونه‌ای اولیه و تمام‌عیار از مجموعه تولیدکنندگان و اکران‌کننده‌های «جشنواره مردمی فیلم عمار» است. جوانِ پُرشورِ داستان به‌طرز عجیبی از «رادیو بی‌بی‌سی» سَر در می‌آورد؛ فردای شبِ فیلم‌برداری صحنه‌ای که حمله نظامیانِ ارتش شاهنشاهی به مردم را نشان می‌دهد، رادیوی بیگانه، «آقا جلیل» را به‌عنوان سرکرده شورش علیه نظام در تبریز معرفی می‌کند؛ واقعه‌ای که پای «طائفی» را به دادگاه انقلاب نیز می‌گشاید.

نگارِ به مکتب نرفته

نخ تسبیح خاطرات جلیل طائفی روحیه‌ای است که در تک‌تک صحنه‌هایی که روایت کرده جریان دارد؛ تعلّق خاطر به انقلاب، خودباوری و نهراسیدن از تجربه‌های جدید و شوق وافر به آموختن، بخش‌هایی از مؤلفه‌های روحیه پویا و خطرپذیر اوست؛ برای نمونه «نگارِ به مکتب نرفته داستان» که قادر به نوشتن سناریوی فیلم‌هایش نبوده‌است، با کمک یکی از دوستانش و با املای آنچه در ذهن دارد، متن دیالوگ‌های یکی از فیلم‌هایش را تهیه کرده‌است؛ فقدان سوادِ نوشتن، این ابتدایی‌ترین ابزار کارِ سینمایی نیز مانع فیلم‌سازی این «عنصرِ جهادی» نشده است! آقا جلیل تجلی این مثل معروف فارسی‌ است که می‌گوید: «آن چه از دل برآید؛ لاجرم بر دل نشیند.» در پایان کتاب، تصاویری از فضای دهه شصت و تولید آثارِ سینمایی با عده‌ای که امروزه «نابازیگر» تلقی می‌شوند و اکثراً حرفه کارگری داشته یا در صنوف مختلف فعالیت می‌کرده‌اند در معرض دید قرار داده‌شده‌است؛ نکته مثبتی که به تصویرسازی ذهنی مخاطب و واقعی شدن نگاه او نسبت به این «شگفتانه» کمک شایان توجهی می‌کند؛ به هر روی هر صفحه پیش رفتن در میان این ۱۴۴صفحه، عطشی بیش از پیش در اعماق ذهن مخاطب ایجاد می‌کند که علاوه بر جذابیت ذاتیِ داستان‌ها، ریشه در قلم روان و بی‌تکلّف «روح الله رشیدی» دارد.

شمّ اقتصادی

طائفی علاوه بر عشق و شور و شوق نسبت به دوربین و «فیلم‌سازی» در مهارت آموزی و به اصطلاح، پول در آوردن از مهارت‌هایش تجربیات نابی دارد؛ چنان‌که به سرعت، حرفه نقاشی ساختمان را آموخته و به‌سرعت، به‌طور مستقل با شیوه بازاریابی خانه‌به‌خانه از روش‌های معمول جذب مشتری فاصله گرفته‌است؛ همین‌رویکرد او در عرصه گردش مالی ساخت و پخش فیلم‌هایش قابل ردگیری است، او مراکز مخاطب‌خیز و فیلم‌دوستان را در نقطه به نقطه استان شناسایی می‌کند و به شکلی خستگی‌ناپذیر روستا به روستا و شهر به شهر فیلم‌های ساخته خودش را اکران کرده و بلیط فروشی می‌کند؛ او که از نقاشی ساختمان رو به عکاسی و سپس فیلم‌سازی آورده‌است، نمونه‌ای از یک فیلم‌سازِ تجربیِ موفق در تأمین مالی آثارش به حساب می‌آید.

فیلم‌سازی برای «مردم»

شاید تلخ‌ترین قسمت کتاب سطور آخر آن باشد جایی که جلیل کاراتای دیروز می‌گوید: «اصلاً یک جورهایی عادت کردم به تنهایی کار کردن و دیده نشدن!» او بخشی از غبار گرفته‌ترین و در عین حال مردمی‌ترین بخش تاریخ فرهنگ ایران است که پس از سال‌ها، زبان‌گشوده تا هویت فرهنگیِ جوان انقلابیِ دهه شصتی را این بار بدون ریش و سلاح جنگی و در قالب فیلم‌سازی که به سراغ مخاطب رفته و هویت فرهنگی او را بازنمایی کرده‌است، روایت کند؛ او خود را به سالن‌های سینما محدود نمی‌کند؛ فریادهای او در آثارش نمود می‌یابد و گوش‌های شنوایی در مدارس، مساجد و روستاهای نقاط دور و نزدیک آذربایجان می‌یابد.

بازتاب شناخت او در افکار عمومی کلیشه‌شکنی است؛ شناختی الهام‌بخش که به شکلی متعادل و مبتنی بر تجربه‌زیسته، فضای واقعی فعالّیت فرهنگی در دهه شصت شمسی را به مخاطب عرضه می‌کند؛ از سنگ‌اندازی‌های بدخواهوان تا همسنگرانی که بدون دریافت «پول»؛ این خدای عصر جدید، نقش کم‌نظیری در نشر و بازتولید ارزش‌های انقلاب اسلامی داشته‌اند؛ آنان انتظارِ کم‌ترین حمایتی نداشته‌اند و هرگز نمی‌توان برچسب سفارشی‌ساز را برایشان به کار برد؛ سر آخر این که «آپاراتچی» محصول نگاهی به تاریخ ایران است که توجه خود را بر «مردم» و داشته‌ها و رفتارهای اجتماعی آن‌ها متمرکز کرده‌است؛ خرده‌ روایت‌هایی که بیوگرافی اشخاص مؤثر در تحقق فرآیند تاریخی انقلاب اسلامی را می‌سازند؛ در کنار یک‌دیگر انتقال‌دهنده روح حاکم بر انقلاب اسلامی‌اند؛ مردمی که خود صاحب انقلابند؛ آن را شکل داده‌اند و از آن تأثیر پذیرفته‌اند. روحی که با مفهوم بی‌طرفی در هنر بیگانه است و سوگیری به نفع ارزش‌ها و آرمان‌های مردم را در اولویت می‌داند و برای رسیدن به هدف، منتظر هیچ‌کس نیست؛ به عبارت بهتر بر ظرفیت‌های خودِ مردم تکیه دارد؛ «آپاراتچی» روایت بخشی از پیشینه‌ تاریخی نهضت هنریِ برخواسته از بطن انقلاب اسلامی است و همین نکته خود گویای ارزشمندیِ توجه به این کتاب است.

منبع: مهر

کد مطلب: ۱۴۶۹۴۷
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت