چند نگاه به رباعیات عطار
سرنا_نشست اول از سلسله نشستهای «از مختارنامه عطار تا رباعیات خیام» برگزار شد.
به مناسبت روز بزرگداشت عطار نیشابوری، اولین نشست از برنامه «از مختارنامه عطار تا رباعیات خیام» به همت شهر کتاب برگزار شد. در این نشست مجازی حسن علوی، سیدعلی میرافضلی، حامد شکوفگی و مریم مشرف درباره رباعیات خیام در «مختارنامه» سخنرانی کردند.
چرا «مختارنامه»؟
حسن علوی با بیان اینکه حقیقتاً عطار را جز خود عطار کسی نشناخته است، درباره چرایی اینکه عطار مجموعه رباعیات خود را «مختارنامه» نامید و حجم این کتاب توضیح داد.
او در بخشی از سخنان خود گفت: مقدمتاً مطلبی از پروفسور هانری کُربن، شرقشناس معروف فرانسوی، میآورم. او در نشستی میگوید مترجمی کتاب «مصیبتنامه» عطار را ترجمه کرده بود و قبل از چاپ نسخهای به من داد تا نظرم را بگویم. اولین مطلبی که نظرم را جلب کرد ترجمه مصیبت در این کتاب بود که معادل غم، غصه یا اندوه گرفته شده بود. به مترجم گفتم، کتاب «مصیبتنامه» عطار کتاب غم و غصه نیست، بلکه کتاب آزمون، امتحان و آزمایش است و سالک طی ۴۰ مرحله یا وادی به حقیقت دست مییابد. پس، آن را باید کتاب آزمون و آزمایش و امتحان نامید. از آن به بعد هم همه محققان از همین عنوان استفاده کردند. به همین مناسبت، فکر کردم در مورد عنوان «مختارنامه» دقیقاً از همان استدلالی استفاده کنم که کربن به جهت شناخت مطالب برای «مصیبتنامه» استفاده کرده بود. چراکه از ترجمه فرانسوی «مختارنامه» مفهوم مطلب آن بهتر مشخص میشود. ترجمه فرانسوی مختار به معنی «داور آزاد» است؛ یعنی موحدِ معتقدِ واقعگرایِ آرمانگرایِ کمالگرایی چون عطار در این کتاب، آخرین اثر خود، با داشتن کولهباری آنچنان وزین و سنگین به مقامی از سیر و سلوک ایستاده است که در قامت داوری آزاد و با اختیار و آگاهی و اشراف کامل بر آنچه بر او از لحظات، تجارب و حالات روحی و فکری و بهویژه روزنههای کشف و شهود رفته است، از میان حدود ۶۰۰۰ رباعی گفتهشده در این مجموعه به ۲۲۰۰ رباعی بسنده کرده و آن را «مختارنامه» نامیده است.
پیشینه و سرنوشت رباعی فارسی
سیدعلی میرافضلی هم درباره رباعی و اینکه رباعی یکی از قالبهای خاص شعر فارسی است، گفت. به گفته او اغلب شاعران بزرگ ما احساسات ناب و اندیشههای ژرف خود را در قالب رباعی عرضه کردهاند، پس رباعیات آنها نمایشگاهی از بهترین و والاترین محصولات ذهن و روح بشر است.
او در ادامه برای معرفی اجمالی رباعی، این قالب شعری را از نظر فرم، پیشینه و سرنوشت، قابلیتها و ظرفیتها و ویژگیها بررسی کرد و گفت: در منظر فرم، رباعی در چهار مصراع شکل گرفته و از انواع شعرهای کوتاه فارسی محسوب میشود. در شکل مرسوم مصراعهای اول و دوم و چهارم همقافیهاند و بهکاربردن قافیه در مصراع سوم دلبخواهی است. درباره پیشینه ساخت وزن رباعی هم دو روایت متفاوت در دست است. شمس قیس رازی در «المعجم» میگوید رودکی مبدع رباعی بود. رودکی در کوچه کودکانی را مشغول گردوبازی دید. یکی از کودکان که ذهن تیز و روشنی داشت وقتی گردو به سمت گودال میرفت میخواند: «غلتانغلتان همی رود تا بن گو». این مصرع خودانگیخته در ذهن رودکی نیک آمد و بر قاعده آن سه مصراع دیگر ساخت و رباعی را شکل داد. روایت دیگر، از دولتشاه سمرقندی است و زمان پیدایش رباعی را یک قرن قبلتر و به میان شاعران دربار یعقوب لیث صفاری میبرد. در این روایت هم همان کودک و همان مصرع ابداع رباعی را رقم میزند. به گمانم همانطورکه وزن رباعی از زبان مردم کوچه و بازار گرفته شده است، قالب آن هم ریشه در شعرهای عامیانه و قدیم فارسی داشته باشد.
میرافضلی سپس بیان کرد: رباعی را ترانه و دوبیتی و چهارانه و چهارخانه هم گفتهاند. در ادبیات عرب، رباعی نسبتاً قدمت زیادی دارد و شاعران عرب رباعی را دو بیت و دوبیتات مینامند؛ یعنی اسم فارسی دارد. اغلب این رباعیات عربی هم سروده شاعران ایرانی است. مشهورترین شاعران رباعیسرای ما نخست حکیم عمر خیام است که چهرهای جهانی دارد. شاعرانی چون سنایی غزنوی و مولانا و اوحدالدین کرمانی، مهستی گنجوی، کمال اسماعیل اصفهانی، باباافضل کاشانی، مجد همگر، نورالدین عبدالرحمان جامی، سحابی استرآبادی، مؤمن یزدی و بیدل دهلوی جزو رباعیسرایان شاخص زبان فارسیاند. حجم رباعیات اغلب اینها بسیار زیادی است. بیشترین رباعی فارسی از آن سحابی استرآبادی است که حدود ۶۵۰۰ رباعی از او بهجا مانده است. قرن ششم و هفتم هجری دوران طلایی رباعی فارسی است و شاعران شاخصی در آن ظهور کردند. بعدازآن، شاید یکی از نقاط عطف رباعی در دوره صفوی و از اواسط قرن دهم تا اوایل قرن دوازدهم تا بیدل دهلوی شاعر سبک هندی باشد. در دوران معاصر هم نیما یوشیج علاقه خاصی به رباعی داشت و حدود ۲۰۰۰ رباعی از او بهجامانده است.
او درباره قابلیتها و ظرفیتها و ویژگیهای رباعی گفت: اقبال گسترده به رباعی در سرزمینهای فارسیزبان و خارج از ایران ناشی از چند عامل است که یکی از آنها کوتاه بودن این فرم شعری است. این کوتاهی هم برای شاعران مجال عرضه داشتن اندیشه در ظرفی کوتاه را فراهم میآورد هم برای مخاطبان امکان بهخاطرسپاری را. البته همین امر منجر به مشهور شدن یک رباعی به اسم چندین شاعر و پدید آمدن مساله رباعیات سرگردان شده است. حتی رباعیسرایان معروفی مثل شیخ ابوسعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری مطرح شدند که اصلاً رباعی نداشتهاند.
بیان احوال فشرده و برقآسا
حامد شکوفگی هم در بخشی از سخنان با بیان اینکه درباره رباعیات روایی در «مختارنامه» عطار هیچ اثر جدی یا مقاله منسجمی مطرح نشده است، گفت: کارکرد مهم قصهگویی نزد عرفا و شاعران عارفمسلک ما ارائه تجارب شهودی و مکاشفات عرفانی خود است. عارف و شاعر وقتی در لحظهها و حالهای عرفانی خود قرار میگیرد، آن دریافتهای عرفانی را بهصورت حکایت یا روایتی کوتاه ارائه میکند. قالب بازتابنده روایتهای شعری عرفای ما بیشتر قالب غزل است. اما عرفا و شعرای ادبیات فارسی برخوردار از اعمال عرفانی اعتراف کردند که این حالات و مکاشفات عرفانیشان زودگذر و برقآسا است و کاملاً وحدتگونه تجلی و خیلی سریع از آنها عبور میکند. پس، برای بیان این احوال فشرده و برقآسا با خصیصه وحدانی باید به دنبال قالبی شعری باشند که بتواند این روایت متراکم و وحدتگون شهودی را به شکل شایستهای بازنمایی بکند. علاوه بر ویژگیهایی مثل قدمت شعر و ایرانیبودن قالب رباعی، ساختار رباعی نیز اهمیت دارد. پژوهشگرانی که در زمینه رباعی در شعر فارسی نوشتهاند به قدمت آن اشاره کردهاند. چراکه ساختار رباعی واحد و منسجم است. به نظر من این ساختار واحد و متشکل و کاملاً متحد رباعی برای بیان و احوال مکاشفات عرفانی شاعر عارفی رواج پیدا کرده است که بیان احوال و مکاشفات و مواجب عرفانی خودش را میخواهد بهصورت روایت ارائه بکند. من در مطالعهای که روی ۲۲۷۹ رباعی «مختارنامه» عطار نیشابوری انجام دادم دریافتم که نزدیک ۱۳ درصد از رباعیات عطار رباعی روایی است. گرچه شاید همه آنها بهصورت کامل عناصر روایی را در خودشان نگنجاندهاند.
درآمیختن عرصه جادو و واقعیت در کار عطار
مریم مشرف نیز در بخشی از سخنان خود گفت: برای من امر عجیب در شعر و رباعیهای عطار این است که گویی او ساحتهای متفاوتی را با یکدیگر وفق میدهد و اعجابآفرینی میکند. گویی او ساحتی جادویی را به امر و ساحت واقعی پیوند میزند یا واقعیت را به عرصه جادو میکشاند، طوریکه شنونده گاه نمیداند با واقعیت سروکار دارد یا خیال. ناگفته نماند که رباعی تا عصر عطار پیشرفت فوقالعادهای کرده بود و رباعیسازهای قهار و زبردستی ظهور پیدا کرده و در جای خود صاحب گنجینههایی بودند. پیش از او، ما از قرن چهارم شعرهایی در قالب رباعی یا نظیر آن داریم که درباره ریشه آن دیدگاههای متفاوتی ارائه شده است. بههرروی، قطعاً ریشه رباعی عربی نیست. شمس قیس میگوید، رودکی به دربار امیرنصر سامانی میرفت که دید بچهها گردوبازی میکنند و گردو غل (قل) میدهند. یکی از این گردوها بیشتر غل خورد و از دایره بچهها خارج شد و این طفل به دنبال گردو میرفت و میگفت: «غلتان غلتان همی رود تا بن گو» که همان وزن «لاحول و لا قوه الا بالله» است. رودکی از این ریتم خوشش آمد و رباعی را ساخت. این افسانه است، اما افسانهای خوشمزه و شیرین.
او افزود: نوعی خاص از رباعیهای حکمی به نام خیام شهره است و خیلیها از او تقلید کردند. تعداد رباعیهای خیام به گفته غلامحسین یوسفی ۱۷ مورد بیشتر نیست. گرچه صادق هدایت، از اولین محصصهای خیام، تعداد بیشتری را کار کرده بود.
او سپس با جمعبندی و خواندن چند رباعی دیگر از «مختارنامه» با موضوعات گوناگون سخنان خود را به پایان برد.
منبع: ایسنا
دیدگاه