تاریخچه و سرگذشت خاندان امیر هوشنگ ابتهاج؛
هوشنگ ابتهاج با کدام چهرههای سرشناس نسبت داشت؟ | از پروفسور سمیعی تا شاعر «باز باران با ترانه...»
ه. الف سایه، تخلص شاعر پر آوازهای است که بامداد ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ در شهر کلن آلمان بدرود حیات گفت.نام و فامیل کامل او «امیر هوشنگ ابتهاج سمیعی» است که به هوشنگ ابتهاج معروف است.
این شاعر پرآوازه در ۶ اسفند سال ۱۳۰۶ در شهر رشت و خانوادهای سرشناس به دنیا آمده بود. ابتهاجها یکی از شاخههای خاندان بزرگ سمیعی گیلان هستند که از این دودمان چهرههای سرشناس و بزرگی پا به هستی گذاشتند و خدمات فراوانی به کشور کردند.
میر هوشنگ فرزند «آقاخان ابتهاج» از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. پدربزرگ او یعنی «ابراهیم ابتهاج الملک» در زمان تسلط جنگلیها مسئول گمرک بود به روایتی توسط جنگلیها و به روایتی توسط یکی از کشاورزانش(رعایایش) کشتهشد. غلامحسین ابتهاج، ابوالحسن ابتهاج و احمدعلی ابتهاج هم عموهای امیرهوشنگ هستند.
غلامحسین ابتهاج:
غلامحسین ابتهاج فرزند میرزا ابراهیم خان ابتهاجالملک تفرشی، پیشکار سردار منصور بود. در سال ۱۲۹۱ برای تحصیل به بیروت و پاریس رفت. به دلیل شروع جنگ جهانی اول نتوانست ادامه تحصیل دهد. به ایران بازگشت و تحصیلات خود را در مدرسه آمریکایی رشت ادامه داد.
غلامحسین در طول دوران حیات خود سمتهایی چون دبیر اولی سفارت ایران در انگلستان و سپس در مصر و ریاست اداره جلب سیاحان را داشت. وی در سال ۱۳۲۳ شهردار تهران شد. در سال ۱۳۲۸ ابتهاج نماینده مردم بندر انزلی در مجلس مؤسسان دوم شد. در همین سال دوباره شهردار تهران شد ولی در اواخر سال که به نمایندگی لاهیجان در مجلس شورای ملی (دوره شانزدهم) انتخاب شده بود، از مقام شهرداری استعفا داد. او پس از کودتای ۲۸ مرداد، تیمسار زاهدی برای بار سوم ابتهاج را به سمت شهرداری تهران منصوب کرد. در دوره نوزدهم مجلس شورای ملی به نمایندگی از بندر انزلی به مجلس رفت.
ابوالحسن ابتهاج:
ابوالحسن ابتهاج (۸ آذر ۱۲۷۸ رشت – ۶ اسفند ۱۳۷۷ لندن) پایهگذار اصلی برنامهریزی توسعه در ایران که در فاصله سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۷ مدیر عامل سازمان برنامه بود. او همچنین از دی ماه ۱۳۲۰ به مدت هفت سال مدیرعامل بانک ملی ایران بود. هنگامی که ۱۱ سال داشت به همراه برادرش غلامحسین به پاریس و سپس بیروت به جهت تحصیل فرستاده شد. هنگامی که سه سال بعد این دو به منظور دیدار خانواده به ایران آمدند جنگ جهانی اول آغاز و مانع از بازگشتشان به بیروت شد.
نخستین شغل وی مترجمی یک افسر انگلیسی در رشت بود. در سال ۱۳۰۹ به سمت معاونت بازرس کل بانک ملی منصوب شد. او پس از ۱۶ کار در بانک ملی به خدمت وزارت مالیه درآمد. دو سال بعد یعنی در سال ۱۳۱۷ به معاونت بانک ملی ایران، در سال ۱۳۱۹ به ریاست بانک رهنی و نهایتاً در سال ۱۳۲۱ به ریاست بانک ملی رسید.
اما روحیهٔ سازشناپذیر او در برابر مداخله و فساد، دشمنان بسیار برایش آفرید و نهایتاً در سال ۱۳۲۹ از ریاست بانک کنار گذاشته و به عنوان سفیر ایران در فرانسه منصوب شد. ۲ سال بعد از عزل از مقام سفارت و با توجه به شهرت بینالمللی که تا آن موقع کسب کرده بود به او پیشنهاد شد که به صندوق بینالمللی پول برود؛ لذا در سال ۱۳۳۱ ابتدا به عنوان مشاور رئیس صندوق و سپس به عنوان مدیر بخش خاورمیانه این نهاد بینالمللی مشغول به کار شد. ابوالحسن ابتهاج در سال ۱۳۳۳ با اتمام قراردادش به ایران آمد و به ریاست سازمان برنامه منصوب شد. او سپس به تدوین برنامه عمرانی دوم به کمک کارشناسان و نخبگان کشور مبادرت ورزید و اجرای آن را تا سال ۱۳۳۷ بر عهده داشت.
ابوالحسن ابتهاج همچنین بانک ایرانیان را با کمک مالی همسرش آذر و نیز در سال ۱۳۵۳ شرکت بیمهٔ بینالمللی ایران-آمریکا را تأسیس کرد. او در بهمن ۱۳۳۷ از ریاست سازمان برنامه استعفا داد و بعدها دولت شریف امامی و علی امینی با پرونده سازی به به او اتهام فساد اقتصادی زدند که همین مساله موجب بازداشت او شد.
احمدعلی ابتهاج:
احمدعلی ابتهاج سمیعی دیگر عموی امیرهوشنگ سرمایهدار، صنعتگر و مهندس ایرانی بود. احمدعلی تحصیلات خود را در تهران و فرانسه در رشته مهندسی راه و ساختمان به اتمام رسانید و سپس وارد فعالیت در بخش خصوصی ایران شد و در زمرهٔ مدیران و سرمایه داران فعال این کشور درآمد. ابتهاج از پیشکسوتان صنعت سیمان ایران بود. او از گردانندگان شرکتهایی چون سیمان تهران، سیمان شمال، سیمان دماوند، ایرانیت، پریفاب و شرکت ساختمانهای کشور بود و در تأسیس پلها و کارخانجات و ساختمانهای بزرگی مشارکت داشت.
احمدعلی از ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۳ ریاست فدراسیون وزنهبرداری و مدتی نیز ریاست فدراسیون شمشیربازی ایران را بر عهده داشت. خودروی او در ۱۳۵۵ در جاده هراز بین آب اسک تا پلور (محل حادثه به «پیچ ابتهاج» شهرت دارد) دچار حادثه شد و پیکر او هیچگاه یافت نشد. همسر او هما اعلم، دختر امیر خان امیراعلم که چند ماه پیشتر درگذشته بود. پس از مرگ او و پیدا نشدن جسدش، امیر هوشنگ ابتهاج (متخلص به م.ا. سایه) برای عموی خود سرود:
«آن که سنگ صد بنای نو نهاد --- سنگ گوری هم نصیب خود نبرد» (پیر پرنیان اندیش، در صحبت سایه، صفحه ۲۳۷)
نگاهی به دیگر افراد سرشناس خاندان سمیعی
سمیعیها از سرشناسترین خاندان گیلانی هستند که به چند شاخه مهم تقسیم می شوند که اکنون این شاخهها با نامهای ادیب سمیعی، میرآب سمیعی، ابتهاج سمیعی، ساعد سمیعی، رحمت سمیعی، رئیس سمیعی، منشیزاده سمیعی، مهربان سمیعی، نجد سمیعی، آزاد سمیعی و هاشم سمیعی شناهته شدهاند. پروفسور مجید سمیعی، احمد سمیعی گیلانی، عنایتالله سمیعی از دیگر چهرههای شناخته شده این خانواده هستند.
پسرخاله شاعر باز باران با ترانه
در خاندان ابتهاج و سمیعیها فرهنگ دوستی و طبع شاعرانگی همیشه وجود داشته و هنوز همه چهرههای سرشناسی در حوزه فرهنگ و ادب در این خانواده وجود دارد که احمد سمیعی از جمله آنهاست.
اما شاید کمتر کسی پیدا شود که شعر «باز باران با ترانه با گهرهای فراوان» را نشنیده و نخوانده باشد. زیرا این شعر را هر کودکی در مدرسه بارها آن را خوانده ترانهوار آن را تکرار کرده. اگر بگوییم امیر هوشنگ ابتهاج از جمله نخستین کودکانی بوده که در همان عنفوان کودکی آن را از بر بوده و حس شاعریاش را برانگیخته پر بیراه نباشد. زیرا سراینده شعر باز باران یعنی گلچین گیلانی پسر خاله امیرهوشنگ ابتهاج بوده و هر دو در کودکی در یک خانه قدیمی که متعلق به مادر بزرگ آنها بوده به دنیا آمده و بزرگ شده بودند.
دیدگاه