همینگوی با شلوارک به دانشگاه آمد
اسماعیل فصیح رماننویس و مترجم تاثیرگذار ایران دوم اسفندماه سال۱۳۱۳ در محله درخونگاه تهران متولد شد و ۱۴سالپیش در چنین روزهایی از دنیا رفت.

اسماعیل فصیح بچه چهاردهم یا شانزدهم یک کاسب بود که در چهارراه گلوبندک مغازه داشت و دوران تحصیلات ابتداییاش را در دبستان عنصری گذراند و سپس در دبیرستان رهنما به تحصیل پرداخت. در آن زمان در ازای دریافت مبلغ ۵۰ یا ۱۰۰تومان، برگه معافی از خدمت میدادند و او هم بهاینترتیب، معافی گرفت و با بقیه پولی که پدرش به او داده بود، برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت.
او سال۱۹۶۱ در رشته ادبیات انگلیسی از دانشگاه مانتانا فارغالتحصیل شد و همانجا ارنست همینگوی، نویسنده معروف آمریکایی را دید و با او گپی دوستانه و کوتاه زد.
اسماعیل فصیح درباره آن روز نوشته است: «آن روز من و آنابل صبح زود به دانشگاه رفتیم تا جای خوبی در سالن پیدا کنیم. نشان به آن نشانی که همینگوی تا ساعت یازده پیدایش نشد. سرانجام خبر رسید که وارد محوطه دانشگاه شده.
لباس اسپورت با شلوارک شکاری و پیراهن نیمتنه ورزشی بهتن داشت. او که در آن زمان شصتساله بود، به سالن اجتماعات نیامد. روی صندلیای وسط چمن باغ بزرگ نشست و رئیس دانشگاه استادان هم حریفش نشدند.
«چه میخوانید؟»
- «زبان و ادبیات انگلیسی. من در تهران کتاب پیرمرد و دریا را خواندهام. در جهان کمنظیر است. بهترین رمانی است که تاکنون نوشته شده.»
«اینطور فکر میکنید؟»
با خندهای کمحوصله یک انگشتش را به طرف من دراز کرد و پس از مکث کوتاهی فقط گفت Right.» همه دست زدند. آنابل برگشت و با عشق و تحسین به من نگاه کرد. فکری در سرم میچرخید. نمیدانستم ارنست همینگوی به من گفته «Right» یعنی درست است، یا «Write» یعنی بنویس. روزی شگفتانگیز و نازنین از آب درآمد. تنها باری بود که او را که در هشتادکیلومتریام زندگی میکرد، دیدم.»
اسماعیل فصیح پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه مانتانا به دانشگاه میشیگان رفت اما به دلایلی مقطع کارشناسیارشد را نیمهکاره رها کرد و به تهران آمد و بعد از ۵، ۶ ماه وارد صنعت نفت شد. در سال۱۳۴۲ به موسسه انتشاراتی فرانکلین رفت و همراه با نجف دریابندری، با استخدام در شرکت ملی نفت با صادق چوبک آشنا شد.
سال۱۳۴۶ اولین رمانش را با عنوان «شرابخام» نوشت و پیشنویسش را به دریابندری داد و سال۱۳۴۷ آن را منتشر کرد که با استقبال روبهرو شد. فصیح در سال۱۳۵۹ با شروع جنگ هشتساله ایران و عراق بازنشسته شد و بعد از آن رمانهای «ثریا در اغما»، «درد سیاوش» و «زمستان ۶۲» را منتشر کرد.
رمانهای «فرار فروهر»، «باده کهن»، «اسیر زمان»، «پناه بر حافظ»، «کشته عشق»، «طشت خون»، «بازگشت به درخونگاه»، «کمدی تراژدی پارس»، «لاله برافروخت»، «نامهای بهدنیا»، «در انتظار» و «گردابی چنین حایل» و مجموعه داستانهای «دیدار در هند»، «عقد و داستانهای دیگر» و «نمادهای مشوش» از دیگر آثار منتشرشده اسماعیل فصیح هستند. او علاوهبر نوشتن این رمانها و مجموعه داستانها، آثاری را نیز به زبان فارسی برگردانده است که «وضعیت آخر»، «بازیها»، «ماندن در وضعیت آخر»، «استادان داستان»، «رستمنامه»، «خودشناسی به روش یونگ»، «تحلیل رفتار متقابل در رواندرمانی» و «شکسپیر» از مهمترین آنها هستند.
دیدگاه