شوخی با اسطورهها
احمد اکبرپور با بیان اینکه میتوانیم با اسطورهها شوخی کنیم و یا هر کار دیگری و این کار باعث بهتر دیده شدن آنها میشود میگوید: در بازآفرینی اسطورهها باید نگاه مدرنی داشته باشیم تا دوباره در دام آنها نیفتیم.
این نویسنده درباره نوشتن از اسطورهها و اینکه به نظر میرسد کمتر به اسطورههای ایرانی پرداخته شده است اظهار کرد: در جامعه برای معرفی اسطوره باید همه چیز همداستان باشد، فقط نویسنده تنها نیست.
چیزهایی را که نویسنده مینویسد و کتاب میشود، پخشیها باید آن را پخش کنند، ارشاد حمایت کند و یا تلویزیون از آنها فیلم انیمیشن بسازد؛ اما در اینجا رابطهها فردی است.
او با تأکید بر اینکه رابطه سیستماتیک میان نویسندهها و سایر سازمانها و نهادها وجود ندارد: گفت به طور مثال آموزش و پرورش کتابهای برگزیده را خریداری نمیکند، کتابها آنطور که باید و شاید به دست همه مخاطبان نمیرسد، خرید کتاب برای کتابخانهها طبق الگوهای ادبی نیست و در این شرایط اگر نویسنده ادبیات کودکی کتاب خوبی درباره اسطورهها نوشته باشد گموگور میشود.
اکبرپور موفقیت یک اثر ادبی را در گرو ارتباط سیستماتیک میان نهادهای مختلف خواند و افزود: اگر اثری از کشورهای دیگر در جامعه مطرح میشود برای این است که به عالم فیلم و سینما میآید، انیمیشن میشود و در دیگر چرخهها مطرح میشود.
اگر بچههای امروز ما بتمن را بهتر میشناسند برای این است که چرخهشان معیوب نیست و چرخه ما معیوب است و ارتباط هنرمند با دیگر دستگاهها قطع است. تعداد نویسندگانی که با سایر نهادها از جمله آموزش و پرورش ارتباط برقرار میکنند شاید پنج درصد هم نباشد.
نویسنده «کرم شلوارپوش»، «من یک گوزن بودم» و «پدرامالسلطنه و سلفی با قبله عالم» با اشاره به اینکه اسطورهها را هم میشود بازنویسی کرد و هم بازآفرینی خاطرنشان کرد: بازآفرینی باید به گونهای باشد که بازتولید اسطوره نداشته باشیم بلکه اسطوره را در فرایندهای جدید و امروزی دربیاورریم. اسطوره برای دوران پیشافلسفه بوده که بشر به صورت بدوی و ابتدایی به سوالات زندگی جواب میداده است.
او ادامه داد: به نظرم شاید دوران اسطوره گذشته باشد اما مهم است که چطور بازآفرینی شود و نگاه مدرنی به آن داشته باشیم تا دوباره به دام اسطورهها نیفتیم. باید منتقد اسطورهها باشیم و در عین حال اسطورهها را معرفی کنیم.
احمد اکبرپور درباره نحوه پرداختن به اسطورهها نیز گفت: من در طنزهایم با «هفت خان رستم» شوخی کردم؛ یک هفت خان درست کردم و الزاما اسم رستم را نیاوردم اما قهرمان طنزی دارم که در خانی از ترس بسیار خرابکاری میکند در حدی که مجبور میشود شلوار خود را عوض کند و بعد وارد خان بعدی میشود.
سنت نقیضه از ۶۰۰ سال پیش رایج بوده است. مثلا او حتی با شعرهای عرفانی ما هم شوخی کرده است. شیخ اطعمه با تضمین و بهره از شعر بزرگان و توصیف غذاها گونه تازهای از طنز را وارد ادبیات کرد.
برای مثال در جواب این بیت خواجه حافظ شیراز: آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند/ آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند! میگوید: کیپا پزان، دمی که سر کله، وا کنند/ آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند! منظورم این است که الزاما نباید اسطورهها به شکلهای عبوس برای کودکان و نوجوانان بازآفرینی شود و میتواند شکلهای متنوعی داشته باشد.
دیدگاه