زنان دربار هخامنشی؛ از آتوسا دختر کوروش تا همسران دیگر داریوش
سرنا_ جامعه زنان نه تنها در دوره هخامنشیان، بلکه در تمام دوران های تاریخی جنبه های چندگانه ای داشته است. هرگز نمی توان شرایط زندگی عامه زنان جامعه را با زنان طبقه اشراف و وابستگان درجه اول خاندان شاهی هم تراز و مشابه دانست.
از محدودیت زنان درباری تا آزادی زنان عامه
جامعه زنان نه تنها در دوره هخامنشیان، بلکه در تمام دوران های تاریخی جنبه های چندگانه ای داشته است. هرگز نمی توان شرایط زندگی عامه زنان جامعه را با زنان طبقه اشراف و وابستگان درجه اول خاندان شاهی هم تراز و مشابه دانست. در دوره هخامنشی براساس نظام اجتماعی حاکم بر کل امپراتوری که نشأت گرفته از باورهای آریایی، اعتقادات مذهبی اولیه و زرتشتی و نظام تعامل و تقابل با دیگر اقوام و ملل تحت سیطره حکومت مرکزی بود. زنان مشارکت بالایی در امور اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی و نظامی داشتند. براساس الواح به دست آمده در تخت جمشید و آنچه از لا به لای نوشته های مورخین یونانی می توان نتیجه گرفت، زنان در این دوره همراه و همدوش و گاهی فراتر از مردان و البته همزمان با انجام وظایف سنتی و دیرینه خود مبنی بر تربیت فرزندان و رسیدگی به امور خننانواده، از مرتبه کارگر ساده تا فرمانده ناوگان جنگی به کار و تلاش اشتغال داشتند. با این حال، تفاوت های قابل توجهی میان زنان عادی جامعه و زنان وابسته به دربار و همسران و دختران پادشاه وجود داشت. در نگاهی کلی باید پذیرفت که زنان عامه و طبقات پایین جامعه از آزادی های بیشتری نسبت به زنان طبقه اشراف برخوردار بودند. این زنان آن گونه که ویل دورانت هم به آن اشاره می کند، با آزادی و باروری گشاده می توانستند در میان مردم رفت و آمد کنند و با توجه به مهارت و استعدادی که داشتند جذب فعالیت های اقتصادی دلخواه خود شوند و در مورد انتخاب همسر آینده خود نیز تاحدی نظر بدهند.
زنان دربار هخامنشی (تصویر سازی خیالی) موقعیت و مقام طبقه اشراف هرچند قدرت و آزادی خاص خود را به زنان این طبقه می داد، اما محدودیت هایی را هم به همراه داشت. این زنان با آنکه به خوبی سواری می کردند، اما معمولا به تنهای اجازه رفت و آمد در میان مردم را نداشتند و نمی توانستند همسران شان را به میل و سلیقه خود انتخاب کنند. زنان بزرگان پارسی و همسران درجه دوم شاه و زنان اشرافی وابسته به دیگر اقوام، هرچند در زمره بالاترین طبقات اجتماع قرار داشتند، اما با وابستگان درجه یک یعنی دختران و خواهران و مادران و همسر درجه اول پادشاه قابل مقایسه نبودند. این زنان درواقع منتقل کنندگان خون و نسب و به عبارتی وارثین «فَره» پادشاهی بودند. سلطنت هر مردی غیر از جانشین قانونی تنها از طریق ازدواج او با یکی از شاهدخت های اصیل پارسی صورت قانونی به خود می گرفت. اهمیت حفظ خون و فره پادشاهی آن اندازه بود که حتی پادشاه و جانشین قانونی او نیز با هم خونان و خویشاوند نزدیک خود پیوند زناشویی می بست. داریوش اول پس از رسیدن به قدرت با وجود آنکه خود از خاندان هخامنش بود، اما برای تحکیم هرچه بیشتر حکومت اش با دو دختر کوروش و همچنین نوه او ازدواج کرد. زنان درجه اول خاندان شاهی، از جمله قدرتمندترین شخصیت های دربار محسوب می شدند. هرچند برخی نویسندگان یونانی مانند «پلوتارک» در مقایسه آنان با زنان تراز اول یونان، شاهزاده خانم های پارسی را همچون بردگانی در حصار توصیف کرده اند، اما واقعیت امر چیز دیگری است. قدرت آنان به ویژه در جایگاه ملکه و مادر ولیعهد و پس از آن مادر شاه، آن اندازه بود که می توانست بسیار سرنوشت ساز باشد. گذشته از دخالت های مستقیم و آشکار آنان در امور سیاسی و اقتصادی، دسیسه ها و بازی های پنهان بسیاری در پشت دیوارهای کاخ توسط آنان می توانست طرح ریزی شود. زنان ممتاز دربار به دلیل مقام و موقعیت شان هرچند نمی توانستند آزادانه در میان عامه مردم ظاهر شوند، اما در جایگاه خود از حقوق و مزایای بسیاری برخوردار بودند. بعد از شاه، ملکه حق استفاده از تاج را داشت. آنان همچنین دارای املاک و زمین های کشاورزی بودند که شخصا بر آنان نظارت می کردند. میزان حقوق ثابت آنان که از سوی شاه وضع می شد و همچنین درآمدهای حاصل از کارگاه های مختلف پارچه بافی و ریسندگی و زمین های کشاورزی متعلق به آنان در الواح اقتصادی به دست آمده در تخت جمشید دقیقا ثبت شده است. هرچند تصاویر و نقوش زیادی از زنان این دوره در دست نیست، اما براساس نقش یک مُهر گلی مربوط به دوره هخامنشی مشخص است که ملکه همانند شاه بر تخت می نشسته و بارگاه و دربار خود را داشته است.
زندگی خانوادگی داریوش
داریوش اول هخامنشی یا داریوش بزرگ در طول حیات اش شش بار ازدواج کرد. او از همسران اش 12 پسر و چند دختر داشت. داریوش ابتدا در زمانی که هنوز به سلطنت نرسیده بود با دختر گبریاس (گوبروو) نیزه دار خود به نان «رته بامه» ازدواج کرد و پس از پادشاهی با «آتوسا» دختر کوروش بزرگ و همچنین با دختر بردیا به نام «پارمیس» یا «اپاکیش» و دختر دیگر کوروش و خواهر کوچک تر آتوسا به نام «ارتیستون» و همچنین با دختر دو تن از سران بزرگ پارسی ازدواج کرد. در اسناد گلی به دست آمده در تخت جمشید بارها نام چهار همسر مهم داریوش دیده می شود. آتوسا، ارتیستون و اپاکیش شاهزاده بودند و خون کورش را داشتند. رته بامه هرچند شاهزاده نبود، اما همسر اول و از خانواده اشراف و مهم پارسی به شمار می آمد. براساس الواح پرداختی تخت جمشید مشخص است که آتوسا و ارتیستون سهمیه مالیاتی گندم و جو و انجیر بیشتر از دیگران داشتند و همچنین مشخص است که آرتیستون یک ده به همراه یک کارگاه قالیبافی و یک کاخ در «کوگاناکا» در پارس را در مالکیت خود داشته است. همچنین در این اسناد از سه ملک دیگر به نام های اوتی تی و هونر و منری در ایلام نام برده می شود که متعلق به ارتیستون بوده و زیر نظر یک کارگزار بابلی به نام نبومالیک اداره می شده است. ملکه خود سندهای پرداخت اقلام مورد نیازش را مهر می کرده و تحویل می گرفته است. گذشته از آتوسا و خواهرش دیگر همسران داریوش نیز از مقرری و جیره و حقوق و املاک خاص خود بهره مند بودند.
مادر ولیعهد
در میان همسران داریوش، آتوسا دختر کوروش اول و ملکه کاساندان از مقام و جایگاه بسیار والا و مهمی برخوردار بود. فرزند او هرچند پسر بزرگ داریوش نبود، اما چون مادرش دارای خون اصیل پادشاهی و فره سلطنت بود، به ولیعهدی رسید. آتوسا در تربیت پسرش خشایارشا دخالت مستقیم داشت. دخالت و نفوذی که حتی پس از به سلطنت رسیدن خشایارشا نیز ادامه می یابد. بنابر نوشته هرودوت آتوسا نقش بسیار مهمی در تشویق داریوش برای حمله به یونان ایفا کرد. بدون هیچ تردید او عنوان شهبانو یا شهبانوی شهبانوها را داشته و بعد از مرگ به احتمال بسیار در مقبره داریوش و در کنار این پادشاه آرام گرفته است. آتوسا از جمله شخصیت های تاریخی شناخته شده و معروف ایرانی در میان اروپاییان و به ویژه اهل ادب است. این معروفیت بیش از هرچیز مدیون نمایشنانه ای تراژدی به نام «ایرانیان» یا «پارسیان» نوشته «آیسخولوس» یا «آشیل» نمایشنامه نویس یونانی است. این نمایشنامه که قدیمی ترین اثر تراژدی تاریخ یونان نامیده شده، بازگوکننده داستان لشگرکشی خشایارشا به یونان است. فراخوانده شدن روح داریوش توسط آتوسا و یاری خواستن از او برای پیروزی پارسیان یکی از زیباترین بخش های این نمایشنامه است.
انتخاب جانشین
همانطور که گفتیم داریوش از همسران خود 12 پسر داشت. او در زمان تعیین جانشین به جای انتخاب پسر بزرگش «آرته باذان یا ارتوبرزنس» که فرزند اولین همسرش پیش از پادشاهی به نام رته بام بود، خشایارشا فرزند آتوسا را به عنوان ولیعهد انتخاب کرد. داریوش علاوه بر آرته باذان دو پسر دیگر نیز از همسر اولش داشت، اما موضوع ولیعهدی و جانشینی و تولد این جانشین از مادری که دارای خون اصیل پادشاهی باشد، از اهمیت بسیار برخوردار بود. آتوسا دختر بزرگ کوروش از همان ابتدای تولد برای ملکه بودن و به دنیاآوردن جانشین هخامنشی تربیت شده بود. کمبوجیه، بردیا، گئوماته یا داریوش تفاوتی نداشت، هرکدام که به سلطنت می رسید، آتوسا تنها گزینه برای احراز مقام شهبانو بود. با این وجود اگر داریوش به پسران بزرگ ترش احساس نزدیکی بیشتر می کرد، می توانست یکی از آنان را به عنوان ولیعهد تعیین کند، هرچند به احتمال زیاد این انتخاب تنها تا زمان زنده بودن او می توانست باقی باشد و جانشین او اگر هر که غیر از خشایارشا بود، نمی توانست جان سالم از توطئه های دربار به در ببرد.
خشایارشاه، پیروز میدان
هرودوت ماجرای انتخاب خشایارشا را این گونه شرح می دهد که مقارن با عزیمت داریوش به مصر درگیری میان پسران او برای به دست گرفتن قدرت آغاز شد. آرته باذان که بزرگ ترین فرزند داریوش بود، خود را شایسته ولیعهدی می دانست، اما خشایارشا امتیاز وراثت و نسبت خونی خود با کوروش را دلیل مهم برای رسیدن به قدرت عنوان می کرد. ظاهرا تردید شاه در انتخاب خشایارشا به عنوان ولیعهد آن گونه که هرودوت می گوید با راهنمایی و استدلال شخصی به نام «دماراتوس» از اهالی اسپارت که به ایران پناهنده شده بود، مرتفع شد. او به خشایارشا و داریوش تفهیم کردهب ود که مقام خشایارشا با مقام برادر بزرگ اش قابل برابری نیست، چرا که او از طرفی اولین پسری است که بعد از رسیدن داریوش به سلطنت به دنیا آمده و از طرف دیگر از سوی مادر به بنیانگذار حکومت هخامنشی می رسد، پس سلطنت حق بدون گفت و گوی خشایارشا است. البته باور این داستان و اینکه داریوش با صلاحدید و راهنمایی یک اسپارتی جانشین خود را انتخاب کند، بسیار مشکل است.
خشایارشا در کتیبه خود در تخت جمشید که با نام (XPF) معروف است، درباره انتخاب اش به عنوان ولیعهد نوشته است:
«خشایارشا گوید داریوش را پسران دیگری بودند، اما میل و خواست اهورامزدا بود، داریوش که پدر من بود، پس از خویشتن مرا بزرگ ترین کرد. وقتی که پدر از تخت رفت (درگذشت) به خواست اهورامزدا من به جای پدرم شاه شدم.» نکته قابل توجه در اینجا این است که آیا منظور خشایارشا از دیگر پسران شاه، واقعا پسران داریوش از همسر نخست اش است، یا او بی آنکه برادران بزرگ و ناتنی خود را به حساب آورده باشد، به برادران تنی خود که آنها هم فرزندان آتوسا بودند، اشاره می کند، یعنی «هخامنش»، «ماسیستس» و «ویشتاسب» نبرد و درگیری که با دخالت و نفوذ آتوسا یا قابل قبول تر از آن، به دلیل وجود قوانین خاص برای انتخاب جانشین و با نظر و تایید شخص شاه و بزرگان و سران هفت خانواده مهم هخامنشی به پایان رسید.
منبع: برترین ها
دیدگاه