از قلعه خونآشام تا ارواح جنگ جهانی دوم؛ افسانههای محلهای باستانی در رومانی
سرنا_رومانی از کشورهای اروپایی است که افسانههای عجیب و گاهی ترسناک دارد.
در اعماق کوههای کارپات، در ترانسیلوانیا، در زیر رودخانه ها، چشمهها و بعد از آبشارها، غاری وجود دارد که آرامگاه ها، گنجینههای راز آلود اسکاندیناوی، باقی ماندههای استخوان در آن قرار گرفته و خفاشهای زیادی در آنها وجود دارد.
باستان شناسها به این نتیجه رسیدند که این معابد حدود ۳۳۰۰ سال قبل به نیمفها تعلق داشته است. در بین گنجینههای پیدا شده در این مکان، شیشههای جواهری از مصر و بین النهرین و کشورهای نوردیک پیدا شده است. سوال این است این وسایل از نقاط دور دست زمین چگونه سر از غار ترانسیلوانیا در آورده اند. به اعتقاد دانشمندها ترانسیلوانیا در گذشته محلی برای تجارت بوده است.
خون آشام قلعه برن در فولکلورهای رومانی، روحی شیطانی به نام استریگوی وجود دارد. این روح شیطانی در طول روز زندگی عادی داشت و در شب روستاییان را شکنجه میداد. تصور میشود که برام استوکر برای خلق شخصیت خون آشام کنت دراکولا در کتابش از این موجود الهام گرفته است. در این رمان، شخصیت کنت در یک قلعه به شکل قرون وسطی زندگی میکند. داستانهای عامیانه نیز با داستان این کتاب آمیخته شد و اکنون این قلعه برن به نام قله دراکولا شناخته میشود. مرگهای عجیبی در ترانسیلوانا رخ داده است و درست یا غلط عده زیادی آن را به اعمال خون آشامی استریگوی مرتبط میدانند.
ارواحی در جنگ جهانی دوم عمارتی به نام تلکی در رومانی قرار دارد که در شهر اوکنه مورش واقع شده و به دلیل داستانی که در مورد آن گفته میشود، محلیها سعی میکنند که از آن دوری کنند. داستان ترسناک آن عمارت از جایی آغاز شد که محلیها ادعا کردند ارواحی نا آرام در طی جنگ جهانی دوم در این مکان حضور داشته اند.
داستان از این قرار است که چند سرباز به این خانه وارد میشدند، پس از خوش گذرانی به طور تصادفی شلیک میکردند. اما طی این اتفاقات کشته میشوند و از آن زمان روح این سربازها عمارت را تسخیر کرده است.
قلعه تسخیر شده هوندوئارا ساخت قلعه هانیاد یا قلعه کوروین به قرن ۱۴ میلادی باز میگردد؛ که یک برج به نام نترسید دارد. گفته میشود ولاد خون آشام هفت سال در سیاه چالهای این قلعه سپری کرده است. عدهای به شکنجه و کشته شدن دو زندانی ترک در این مکان اشاره میکنند که ۲۸ سال به دنبال حفر چاه بودند، اما توسط ولاد کشته شدند. اکنون در نزدیکی این چاه متنی نوشته شده که میگوید شما آب را پیدا کردید، اما اکنون قلب ندارید. نام زندانیان نیز زیر این متن نوشته شده است.
نینواز هاملین از داستانهای اروپایی سدههای میانه است. موضوع این داستان رفتن یا مرگ بیشتر کودکان این شهر است و نسخههای قدیمی این داستان، یک نینواز سحرآمیز را علت ترک شهر توسط کودکان نامیده است. داستان این گونه است که شهری مورد هجوم موشها قرار میگیرد و نی نواز قول میدهد که این موشها را از شهر بیرون کند. این نی نواز، مشکل را حل و در ازای آن پول طلب میکند. اما پس از مدتی ساکنان هاملین زیر قول خود میزنند. او هم به تلافی با نی نوازی خود کودکان را به بیرون از شهر میکشاند و با خود میبرد.
منبع: thefairytaletraveler
دیدگاه