پایان مشابه داستان زندگی دو همنام؛ بابک خرمدین در دل تاریخ هم مثله شده بود

سرنا_بابک خرمدین رهبر قیام خرمدینان آذربایجان بود که 20 سال علیه عباسیان جنگید و سرانجام به دستور خلیفه عباسی تکه تکه شد.

پایان مشابه داستان زندگی دو همنام؛ بابک خرمدین در دل تاریخ هم مثله شده بود
بعد از به قتل رسیدن کارگردانی به نام بابک خرمدین ( اینجا بخوانید)، این نام در اینترنت بسیار جستجو شده و اکثرا به نام مشابهی برخوردند که از قضا با کارگردان مرحوم اشتراک لفظی داشته و جز در نحوه به قتل رسیدنشان هیچ شباهتی با یکدیگر ندارند. این شخص "بابک خرمدین" رهبر قیام خرمدینان آذربایجان است. علی رغم جستجوهای اخیر، اما این شخصیت جنجالی تاریخ ایران به شدت ناشناخته است و حتی در این روزها نیز کسی به اقدامات و فعالیت‌هایش توجهی ندارد. بد نیست در این مجال، مروری بر زندگی این شخصیت تاریخی مشهور و جنجالی داشته باشیم.
بیشتر بخوانید: فیلم پدر و مادر بابک خرمدین هنگام انتقال جسد در آسانسور/ حاوی صحنه های دلخراش
بیشتر بخوانید: آیا آذربایجانی‌ها نژاد ترکی دارند؟

کودک چوپانی که بزرگترین دشمن خلیفه شد

بابک خرمدین در آذربایجان متولد شد. او بر خلاف بسیاری از رهبران قیام‌های ایرانی‌ها علیه تسلط اعراب در دو قرن نخستین هجری که از اشراف بودند، از طبقات پایین جامعه بود. پدرش روغن فروشی به نام عبدالله یا عامر بود. این نام برخی را به این گمان انداخته که شاید بابک از خاندانی مسلمان بوده است. با این حال، در مورد او و نسبش اطلاعات بسیار کمی وجود دارد. آنچه بسیاری بر آن هستند این است که بابک در نوجوانی پدرش را از دست می‌دهد و خود به چوپانی مشغول می‌شود. در نوجوانی "جاویدان بن شهرک" یکی از بزرگان شهر بذ آذربایجان با او آشنا می‌شود و چون پسر را صاحب ذکاوت و قدرت می‌یابد او را با خود به قلعه اش می‌برد. بابک نزد جاویدان می‌ماند. جاویدان یکی از مخالفان سرسخت تسلط اعراب بر آذربایجان بود و طبق برخی اخبار اسلام هم نیاورده بود. ابن شهرک رهبر خرمدینان آذربایجان بود. خرمدینان از جمله مخالفان ایرانی عباسیان بودند که بعد از کشته شدن ابومسلم سربرآورده و معتقد بودند ابومسلم کشته نشده و دیر یا زود بازگشته و ظهور می‌کند. بابک از جاویدان درس سیاست آموخته و بعد از مرگ او نیز وارث ثروت و تاج و تختش شد. از این زمان به بعد، بابک به مدت 20 سال آذربایجان را در ید قدرت خود داشت و قیام بزرگی را علیه عباسیان ترتیب داد.

زمینه‌های قیام بابک، انگیزه او از شورش چه بود؟

توجه به زمینه قیام بابک خرمدین بسیار مهم است. آنچه مشخص است این است که بعد از قتل ابومسلم خراسانی به دست خلیفه منصور دوانقی، بسیاری در ایران به خونخواهی سردار ایرانی قیام کردند. بسیاری از این افراد اندیشه‌های دینی و احیاء مذهب زرتشتی داشتند، برخی ملی‌گرای صرف بودند و برخی فقط به دنبال کسب تاج و تخت. با مرگ هارون الرشید، قیام مامون ( که مادری ایرانی داشت و در خراسان می‌زیست) علیه برادرش و شکست امین و فتح بغداد، قیام‌ ایرانیان گسترش یافت. در این زمان خرمدینان در شمال، غرب و شرق ایران ظهور یافتند. در این میان، مازیار در شمال و بابک در آذربایجان قیام خود را گسترش داده و به بزرگترین دشمنان عباسیان تبدیل شدند. با سفر مامون از خراسان به بغداد، خرمدینان کمی از فعالیت خود کم کردند. مامون بالغ بر 6 سپاه مجهز برای مبارزه با بابک فرستاد اما همه این سپاهیان از او شکست خوردند.

شکست نیروهای خلیفه از بابک به چند علت بود. اولا بابک تسلط عجیبی بر نبرد در کوهستان داشت و در کوه‌های تنگ و خطرناک آذربایجان با نیروهای خلیفه می‌جنگید. دوما در آن دوره امپراتوری بیزانس (روم شرقی) بر مناطق غربی تسلط داشت و خلیفه نیز با این امپراتوری در جنگ بود و از این رو قادر به محاصره آذربایجان و یورش از غرب نبود. نیروهای بابک نیز در صورت تنگ شدن محاصره از مسیر کوهستان به ارمنستان و بیزانس می‌رفتند و از این رو، دست نیروهای خلیفه از آنها کوتاه می‌ماند.

در مورد عقاید و افکار بابک نیز مجادله بسیار بسیار زیاد است. برخی او را مسلمان شیعه می‌دانند، برخی او را مسلمان سنی خوانده اند، برخی دیگر او را به قطع زرتشتی دانسته و برخی دیگر نیز او را مانوی یا مزدکی خوانده اند. مخالفان بابک دو عقیده به او و طرفدارانش نسبت داده اند. این دو عقیده یکی اعتقاد به "حلول" است و دیگری " گرایش به اشتراک".

در واقع به نظر می‌‎رسد بابک گرایشات مزدکی شدیدی داشته و مخالف نظام طبقه بندی سنتی ساسانیان بوده و از این رو به اشتراک اموال و املاک و لغو نظام ارباب و رعیتی علاقه مند بوده است. دشمنان از این گرایش استفاده کرده و او را متهم به اشتراک همسران و دختران می‌کردند در حالیکه مدرکی در این مورد وجود ندارد. در مورد حلول نیز احتمالا او متاثر از سایر خرمدینان بوده و معتقد بوده است روح جاویدانی در قهرمانانی چون ابومسلم حلول کرده و بعد از مرگ ایشان نیز در قهرمانانی دیگر همچون او حلول می‌کند. در این مورد نیز مدارک روشنی وجود ندارد. این امر بدین دلیل است که اصولا بیشتر مدارک رسیده به ما از دشمنان بابک است و ما قدرت قضاوت درستی در مورد او نداریم.

اما انگیزه بابک؛ در مورد انگیزه قیام او نیز مدارک روشنی وجود ندارد. بسیاری او را یک وطن پرست دانسته که قصد داشت امپراتوری ساسانی را احیاء کرده و دست اعراب را از ایران کوتاه کند. برخی دیگر، محدوده قیام او را آذربایجان دانسته و معتقدند اصولا قیام او محلی بوده و او قیامش را هرگز ورای آذربایجان گسترش نداده است. برخی نیز، امروزه او را نماد ملیت آذربایجان دانسته و با نسبت دادن او به جنبش پان‌ترکیسم سعی دارند از او یک قهرمان ترک بسازند.

شکست بابک از افشین و اعدام و تکه‌تکه شدنش

بعد از مرگ مامون، برادرش معتصم به قدرت رسید. معتصم در ابتدای خلافتش با مصائب بسیاری روبه رو بود. بابک و مازیار تقریبا نیمه شمالی را از ایران جدا کرده بودند. خلافت عباسی همچنین درگیر جنگ با بیزانس بود. خلیفه عباسی ابتدا به شمال حمله برده و بیزانس را شکست داد و بعد از این پیروزی استراتژیک به سراغ بابک خرمدین رفت.

زیرکی معتصم این بود که برخلاف مامون فرماندهی سپاهش را به یک ایرانی که آشنا به نبرد کوهستان و جنگ چریکی بود داد. خلیفه افشین را که یک سردار ایرانی بود با سپاهی گران به آذربایجان فرستاد تا بابک را شکست دهد. افشین در این نبرد برخی مردم ناراضی را همراه خود کرد و به خصوص سرداری به نام ابودلف و یارانش را به سپاه خود افزود.

جنگ افشین و بابک چندین سال طول کشید. سرانجام سپاه افشین به کوه بَذ (مقر بابک) رسید. بابک بر سر راه دشمن چاه‌ها و حفره‌ها کنده بود و پای اسب‌های سپاه افشین در آن‌ها فرومی‌رفت. در این‌جا گروهی از مردم محلی که کوهنوردان قابلی بودند به کمک افشین رسیدند و دیوارهای خانه‌های سر راه را خراب کردند و چاه‌ها را پرکردند. بابک گردونه‌ای پر از سنگ بر بالای کوه آماده کرده بود و چون سپاهیان افشین خواستند از کوه بالا بروند آن گردونه را بر سر ایشان غلتاند، ولی این تدبیر نیز مفید نیفتاد و سرانجام سپاهیان و داوطلبان جهاد به درون قلعهٔ بذ راه یافتند.

بابک بعد از فتح قلعه، به همراه چند تن از یارانش از راه کوهستان به رود ارس رسید و بعد از زدن به دل آب، به ارمنستان رفت. بابک مدتی در شهرهای ارمنستان سرگردان بود. او سپس از حکام یکی از مناطق ارمنستان یعنی "سهل بن سنباط" کمک خواست. ابن سنباط به او پناه داد اما در خفا افشین را مطلع ساخت. افشین با چند هزار سوار به ارمنستان رفت و بابک را دستگیر کرد.

بعد از دستگیری بابک، او را به برزند بردند. در آنجا افشین نامه‌ای به معتصم نوشت و او را از دستگیری بابک مطلع ساخت. خلیفه به سرعت نامه‌ای به افشین نوشت و به او دستور داد بابک را به سامرا بفرستد.

بعد از فرستادن بابک به سامرا، او با لباسی از دیبا و کلاهی از سمور، سوار بر فیل که هدیه پادشاه هند به مأمون بود ظاهر گشت، در حالی که برادرش همانند بابک با لباس و کلاه سوار بر شتر ظاهر شده بود. کل طول خیابان در هر دو طرف با سواره نظام و پیاده‌نظام و جمعیت زیادی از مردم پر شده بود. معتصم دستور داد تا جلاد کارش را شروع کند. ابتدا دست‌ها و پاهای بابک قطع شدند و سپس با دستور خلیفه جنازه تکه‌ تکه شده بابک در حومه شهر سامرا به دار آویخته شد. سرش برای نمایش به دیگر شهرها و به خراسان فرستاده شد.

بعد از مرگ بابک، جنبش خرمدینان از آن شکوه و قوت افتاد. هرچند تا چند ده سال بعد، خرمدینان به طور پراکنده در ایران فعالیت می‌کردند اما هرگز به شکوه و جلال دوران بابک برنگشته و آرام آرام از صفحه روزگار محو شدند.

منبع: خبر فوری

کد مطلب: ۲۰۷۰۰۳
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت