هرم بزرگ مصر چه زمانی به عنوان یکی از «عجایب هفتگانه» شناخته شد؟

از عجایب هفتگانه جهان باستان، فقط هرم بزرگ جیزه تا به امروز باقی مانده است. اما هرم بزرگ چه زمانی و چگونه به یک شگفتی باستانی تبدیل شد؟

هرم بزرگ مصر چه زمانی به عنوان یکی از «عجایب هفتگانه» شناخته شد؟

هر کسی که یک یا دو چیز درباره هرم بزرگ جیزه بداند، حتی بدون اینکه آن را از نزدیک دیده باشد، موافق است که این سازه یک شگفتی مهندسی و هنر بشری است. با کمی تخیل، حتی می‌توانیم تلاش کنیم بفهمیم این سازه می‌توانسته چه اثراتی روی مردم عهد باستان بگذارد، مردمی که هرگز ساختمانی بلندتر از دو طبقه ندیده بودند.

به گزارش فرادید، افزون بر این، این سازه میان اهرام کوتاه‌تر دیگر، وسط یک فلات ماسه‌سنگی قرار دارد که صدها مایل با ماسه و سنگ احاطه شده است. بنابراین جای تعجب نیست که هرم بزرگ جیزه توجه مسافرانی را به خود جلب می‌کرد که پس از بازگشت به شهرها و کشورهای خودشان، داستان‌های شگفت‌انگیزی برای گفتن داشتند که ترکیبی از خیال و واقعیت بودند.

 

چگونه هرم بزرگ جیزه به یک شگفتی تبدیل شد؟ 

مردم دنیای باستان و به ویژه یونانیان، مشتاق بودند بدانند فراتر از مرزهای طبیعی کشورشان چه چیزی وجود دارد. یونانیان زیادی بودند که در دوران باستان عزم سفر و ماجراجویی می‌کردند و به دنبال شگفت‌ترین چیزهایی بودند که می‌دیدند؛ از جانوران و امور شگفت‌انگیز طبیعی تا ساخته‌های شگفت‌انگیز دست بشر.

در نهایت آن‌ها شروع به تهیه فهرست‌های رتبه‌بندی‌شده‌ای کردند که شامل مهم‌ترین «عجایب» جهان شناخته‌شده میشد. محبوب‌ترین این فهرست‌ها شامل هفت شگفتی می‌شد: غول رودس، آرامگاه هالیکارناسوس، معبد آرتمیس، مجسمه زئوس در المپیا، باغ‌های معلق در بابل و دو شگفتی در سرزمین مصر: فانوس اسکندریه و هرم بزرگ. آن زمان فهرست‌های مختلفی ایجاد شد، اما این توافق وجود داشت که هرم بزرگ جیزه قطعا یکی از نفس‌گیرترین دستاوردهای تمدن بشری است.

 

دوره هلنیستی

اسکندر مقدونی مقابل مقبره آشیل، اثر جیووانی پائولو پانینی، ۱۷۱۹

دوره هلنیستی دوره‌ای از توسعه فرهنگی عظیم بود که از مرگ اسکندر مقدونی در ۳۲۳ قبل از میلاد تا فتح مصر توسط رومیان در ۳۱ قبل از میلاد ادامه یافت. در این زمان، فرهنگ یونانی در سراسر جهان مدیترانه و فراتر از آن گسترش یافت. آن زمان نه تنها زمان دستاوردهای فکری و هنری باورنکردنی، بلکه زمان توسعه مکاتب جدید فلسفه، ریاضیات و علوم بود.

دوره هلنیستی زمان تغییرات بزرگ سیاسی و نظامی نیز بود. اگرچه سلطنت اسکندر مقدونی تنها ۱۳ سال به طول انجامید (او در سن ۳۳ سالگی در بابل درگذشت)، ارتش شکست‌ناپذیر او هر قطعه زمینی را که پیدا کرده بودند فتح کردند. طبیعی است فرمانروایی چنین امپراتوری بزرگی سخت باشد، به ویژه بدون راهنمایی خود اسکندر.

بنابراین پس از مرگ اسکندر امپراتوری او به تعدادی پادشاهی کوچکتر تقسیم شد که هر کدام توسط یکی از ژنرال‌های او اداره می‌شد. این پادشاهی‌ها مدام با یکدیگر در جنگ بودند و دوره هلنیستی را به دوره‌ای بی‌ثبات تبدیل کردند. یکی از بزرگترین فتوحات اسکندر، فتح مصر بود که از دست امپراتوری قدرتمند هخامنشی ربوده شد. پس از مرگ اسکندر، این بخش از امپراتوری به ژنرال وفادار او، بطلمیوس اول سوتر، واگذار شد. حکومت او جرقه دوره‌ای را زد که مشخصه آن بازگشت به برخی آداب و رسوم مصری و همچنین بهبود کیفیت زندگی محلی بود که به واسطه تجارت میان استان‌های دیگر امپراتوری هلنیستی نیرو می‌گرفت.

مسافران دورۀ هلنیستی

پرتره استرابون، حکاکی از کتابی از آندری توووِه، ۱۵۸۴

 
فتوحات اسکندر مقدونی ثروت عظیمی را روانه‌ی یونان کرد، پیشرفت‌هایی در فن‌آوری دریایی و این واقعیت که تقریباً در هر نقطه مردم یونانی زبان (و همچنین شهرهایی به نام «اسکندریه») یافت میشد. بنابراین، نسل جدیدی از کاشفان پدید آمدند: مسافران هلنیستی. اولین مسافران یونانی به دلیل علاقه به داستانهای روایت شده توسط برخی از دانشمندانی که با اسکندر سفر کرده بودند، عازم سفر به جهان شناخته‌شده شد.
 

داستان‌های بیابان‌های بی‌پایان، جنگل‌های غیرقابل‌نفوذ، مردمان و حیوانات عجیب و بناهای تاریخی شگفت‌انگیز که در شهرهای طلایی ساخته شده بودند. این داستان‌ها علاقه بسیاری از یونانیان جویای هیجان را برانگیخت و آن‌ها نیز سفرهای طولانی را آغاز کردند و روایت‌های مختلفی از آن‌ها نوشتند.

یکی از این مسافران فیلو اهل بیزانتیوم (۲۸۰ پ. م. – ۲۲۰ ق. م) بود که به دلیل کارش در زمینه مهندسی مکانیک که شامل اختراع نخستین آسیاب آبی در تاریخ و کمان پولادی خودکار میشد، به فیلو مکانیکوس نیز معروف بود. او به توسعه ماشین‌های خودکار نیز علاقه داشت، ماشین‌هایی که بدون نیاز به اپراتور انسانی به تنهایی کار می‌کردند. او برای تحقیقات خود به جاهای دوردست سفر کرد و در نهایت در شهر اسکندریه مصر به شهرت رسید.

فیلو و دیگرانی مانند او، شیفته‌ی آنتی‌پاتر سیدون شدند، شاعری که در قرن دوم پیش از میلاد در فنیقیه به دنیا آمد و یکی از دلایل شهرت وی انتساب معرفی عجایب هفتگانه‌ی جهان باستان به اوست. هنوز مشخص نیست آیا او تمام بناهایی را که در اشعارش توصیف کرده دیده است یا خیر، اما توصیفات زیبای او از آنچه او «عجایب» خواند به‌طرز باورنکردنی تأثیرگذار بودند. مشهورترین توصیف موزون او به شرح زیر است:

«وقتی آثار انسان، اهرام، دیوارهای صور، غول رودس و باغ‌های معلق بابل را می‌بینم، پر از شگفتی می‌شوم. اما وقتی آثار طبیعت، خورشید، ماه و ستارگان را می‌بینم، پر از هیبت می‌شوم.»

مصرشناسی

هرم کایوس سِستیوس در رم، حکاکی شده توسط جیووانی باتیستا پیرانسی، ۱۷۵۶

 
 
یکی از بزرگترین مصرشناسان جهان، اِریک هورنونگ (۱۹۳۳-۲۰۲۲)، متوجه علاقه عمومی به همه چیزهای مصری شد که در طول تاریخ حفظ شده‌اند. یونانیان نه تنها از اهرام مصر شگفت‌زده شده بودند، بلکه بسیاری از مردم و فرهنگ‌ها شیفتگی عمیقی نسبت به تاریخ و هنر مصر نشان داده‌اند. هورنونگ این شیفتگی را مصرشناسی نامید و توضیح داد که این حوزۀ علاقه در واقع در جایی بین درون‌گرایی و علاقه علمی واقعی است.

واقعیت اینست که همانطور که هورنونگ نشان داده، بیشتر فرهنگ‌هایی که به نوعی با مصر ارتباط داشتند، مجذوب زیبایی عجیب آن شده‌اند و تصویر خودشان را از مصر تا حدی بر اساس تجربه و دانش واقعی، اما بیشتر بر اساس تخیل خلق کرده‌اند.

خوانندگان یونانی دوره هلنیستی به ویژه مشتاق آموختن درباره بناهای تاریخی مصر بودند، به ویژه به این دلیل که آن‌ها به عنوان عجایب جهان فهرست‌بندی شده بودند. حوالی آن زمان، یک کاهن بطلمیوسی معروف به مَنِثو، گزارشی از تاریخ مصر نوشت که بسیار محبوب بود. اما منبع اصلی دانش یونانیان درباره مصر از کتاب ۲ تاریخ هرودوت بود، که او به طور مفصل توضیح داده که چگونه اهرام برپا شدند. این کتاب همان کتابی است که این باور را که اکنون رد شده رایج کرد که سازنده هرم بزرگ، پادشاه خوفو، یک ظالم خونسرد بود.

اهرام اسرارآمیز

آب نیل، اثر فردریک گودال، ۱۸۹۳

حالا، تصور کنید ایستادن یک مرد یا زن یونانی در قرن سوم پیش از میلاد کنار اهرامی که در صحرائی در فلات جیزه برافراشته شده بودند، چه معنایی داشت. آن‌ها مجبور بودند از مقابل ظاهر بیرونی باابهت و در عین حال بی‌تکلف اهرام عبور کنند، بدون اینکه بدانند درون آن‌ها چیست. آن‌ها به لطف هرودوت و دیگر وقایع‌نگاران آن زمان می‌دانستند آن‌ها مقبره‌های بزرگ فراعنه‌ای هستند که هزاران سال پیش از دنیا رفته‌اند. اگرچه هرودوت ادعا کرد برخی به او گفته‌اند اهرام توسط غول‌ها ساخته شده‌اند، اما نه او و نه خوانندگانش این داستان را باور نکردند.

اهرام و به ویژه هرم بزرگ خوفو گواه عظمت مردم مصر تلقی می‌شدند. آن‌ها مردم گذشته را شگفت‌زده کرده و به این فکر فرو می‌بردند که از چه رمز و رازهایی محافظت می‌کنند.

 
 
 

هرم بزرگ جیزه و دوران کلاسیک باستان

منظره نیلوتیک، نقاشی دیواری دوران آگوستن، ۴۳ قبل از میلاد – ۱۸ پس از میلاد

از زمانی که هرودوت در مورد آنچه در مصر دیده و شنیده بود، نوشت (او اواسط قرن پنجم پیش از میلاد از این کشور دیدن کرد) سرزمین نیل مترادف بیگانه‌گرایی و خرد شد. گفته می‌شود هر فیلسوف و سیاستمدار مهم یونانی به مصر رفته است، جایی که دانش محرمانه‌ای درباره تعدادی از چیزهایی که از بقیه انسان‌ها مخفی مانده، بدست آورده است.

یکی از هفت حکیم یونان، سولون آتنی، از آن شخصیت‌ها بود، اگرچه اکنون می‌دانیم که احتمالاً به مصر سفر نکرده است. قابل‌قبول‌تر، سفر فرضی افلاطون به مصر است که احتمالاً در سال ۳۹۳ قبل از میلاد اتفاق افتاده است. گزارش‌های هیجان‌انگیز از سرزمین نیل که در دیالوگ‌های او یافت شده قطعاً این موضوع را تأیید می‌کند. بازدیدکنندگان دیگری که پلوتارک به آن‌ها اشاره کرده، تالس، اودوکسوس، فیثاغورث و لیکورگوس هستند. با این حال، ما هرگز نخواهیم دانست کدام یک از این افراد واقعاً به مصر رفته است. افزون بر این، هیچ نشانه‌ای وجود ندارد که آن‌ها خودشان اهرام را دیده‌اند.

هرم بزرگ جیزه، اثر آدرین داوزاتس، ۱۸۳۰

 
نخستین گزارش معتبر و دقیق از هرم بزرگ جیزه مربوط به استرابون است که در قرن نخست پیش از میلاد می‌زیسته است. او بزرگترین جغرافیدان جهان باستان بود که سرزمین و بناهای تاریخی مصر، شکل، اندازه‌گیری‌ها و مواد سازنده هرم بزرگ را به دقت توصیف کرده است. تنها تصور اشتباه از گزارشات او این است که اهرام را بردگان ساخته‌اند، که درست نیست. اهرام توسط کارگران ماهر آزاد ساخته شده‌اند.

طوفان شن نزدیک به هرم بزرگ جیزه در غروب خورشید، اثر دیوید رابرتز، ۱۸۴۹

یک نسل بعد، پلینی بزرگ ۳۷ جلد تاریخ طبیعی خود را منتشر کرد که در آن به هرم بزرگ نیز پرداخته است. او اشاره می‌کند که این تنها عجایب هفتگانه جهان است که هنوز پابرجاست، البته این گفته کاملاً درست نیست. فانوس اسکندریه در گذشته به شدت در اثر زلزله آسیب دید و آن زمان متروکه شد، اما گزارش‌هایی از بازدید مردم از خرابه‌های آن در اواخر ۱۴۰۰ میلادی وجود دارد.

او نیز فکر می‌کرد این هرم را برده‌ها ساخته‌اند، و تخمین زد که چند نفر و چقدر زمان برای ساخت آن صرف شده است: ۲۰۰۰۰ برده و ۲۰ سال. در نهایت، پلینی تا آنجا پیش رفته که توضیح داده داخل هرم بزرگ، شبکه‌ای از اتاق‌ها و گذرگاه‌ها وجود دارد، اگرچه او خودش هرگز داخل آن‌ها نبوده است.

در مجموع، این گزارش‌ها و داستان‌ها عامل زنده نگه داشتن خاطره آخرین عجایب جهان در دنیای غرب بودند و تأثیر آن‌ها تا به امروز محسوس است.

منبع: عصر ترکیه
کد مطلب: ۳۷۷۸۹۲
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت