در گفتوگو با رضا داوودنژاد، بازیگر فیلم «بیرو» مطرح شد
جایخالی ورزشکارانقهرمان در سینمایایران
یکی از اتفاقاتی که در سینما و تلویزیون ما برای بیشتر بازیگران رخمیدهد، این است که در هر نقشی که بهاصطلاح جا بیفتند و مورد توجه قرار بگیرند، ماندگار میشوند و دیگر کمتر پیشنهاد بازی در نقشهای دیگر به آنها داده میشود. بهخصوص بازیگران کمدی که وقتی در این قالب خوب میدرخشند، کمتر کارگردانی ریسک میکند و بازی در یک کار جدی و متفاوت را به آنها میدهد. رضا داوونژاد جزو چنین بازیگرانی است که سالها او را در سینما و تلویزیون در نقشهایکمدی دیدهایم.
درصورتیکه مرتضیعلیعباسمیرزایی این ریسک را پذیرفت و یک نقش نسبتا جدی را در فیلم «بیرو» به او سپرد. «بیرو» روایتی از زندگی علیرضا بیرانوند، دروازهبان تیم ملی فوتبال ایران از دوران کودکی تا ورود به فوتبال حرفهای و عضویت در تیم ملی فوتبال ایران است که در چهلمین جشنواره فیلم فجر اکران و با نظرات مختلفی از سوی مخاطبان و منتقدان مواجه شد. از این رو در «جامجم» با او درباره این فیلم گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
از فیلمنامه و ایده بیرو بگویید. این فیلمنامه چه ویژگیهایی داشت که شما پذیرفتید در آن بازی کنید؟
فیلمنامهای که خواندم با فیلمی که امروز روی پرده سینماهاست بسیار تفاوت دارد. برای من فینفسه روایت داستان زندگی علیرضا بیرانوند، دروازهبان تیم ملی فوتبال ایران از دوران کودکی تا ورود به فوتبال حرفهای و عضویت در تیم ملی فوتبال ایران جذاب بود. اینکه پسربچهای جسور و حاضرجواب که عاشق فوتبال است از خرمآباد به تهران میآید و وارد تیم ملی میشود اساسا درام پرکششی است. روایت فیلم همانطور که دیدید دقیقا از زمان اوج این کاراکتر آغاز میشود. صحنهای آشنا برای فوتبالدوستان ایرانی در بازی ایران با پرتغال در جامجهانی و اعلام پنالتی از سوی داور که نگرانی تلخی را به طرفداران فوتبال تزریق میکرد.
اگر مسابقه را زنده تماشا کرده باشید حتما آن لحظه را به خاطر دارید. در آن لحظه کمتر کسی فکرش را میکرد که برنده پنج توپطلای جهان فوتبال نتواند پنالتیاش را به گل تبدیل کند. در فیلمنامه اما دقیقا از همان زمانی که همه منتظر دیدن افتخارآفرینی بیرانوند در مقابل رونالدو هستند، فیلم به دوران کودکی علیرضا بیرانوند کات میخورد. نوجوانی رشید در روستا که به مربی تیم محلی فوتبال آنجا برای حضور در تیم اصرار میکند. من در نقش مربی بیرانوند، کسی بودم که استعداد او را کشف و او را به ادامه این مسیر تشویق میکند.
ویژگیهای این مربی فوتبال چه بود که شما دوستش داشتید؟
امروز ما بهعنوان مخاطب نیاز داریم زندگی قهرمانان ملیمان را ببینیم و دلمان برایشان بتپد. کسانیکه در کودکی استعدادشان جدی گرفته نمیشود ولی امثال همین مربی به استعدادهای آنها جدی نگاه میکنند و دستشان را میگیرند. بازگیر، اولین مربی بیرانوند بود که تشخیص داد او را از فوروارد به دروازه بیاورد و استعدادش را در دروازهبانی کشف کرد. من برای بازی در این نقش بسیار زحمت کشیدم اما در نهایت روایت قصه تغییر کرد. از این جهت میگویم که در نقش مربی فوتبال گریم متفاوتی داشتم و باید به زبان لری صحبت میکردم.
اصولا پرداختن به نوع زیست، فکر و راه قهرمانان ورزشی برای مردم جذاب است. آیا درباره منطق روایی بیرو با کارگردان در حین انجام کار صحبت کردید؟
بله، خواست خود کارگردان هم فیلمی درجه یک بود اما بههرحال تولید طولانی و افزایش هزینهها در عین تغییر یکسری نظرات و حذف قصه کودکی بیرانوند به کلیت کار لطمه وارد کرد. ساخت آثاری که زندگی قهرمانان ملی کشورمان را به تصویر بکشد قطعا جذابیتهای زیادی برای مردم دارد و من هم به همین دلیل پذیرفتم که در این فیلم بازی کنم اما در نهایت آنچه باید میشد، نشد. بیرانوند در عصر من و شما زندگی کرده است و بدون پول و پارتی به جایگاه ملی و موفقیت رسیده است. در فیلم تمام مسیر سخت و سیاهی که بیرانوند متحمل میشود و از دل آن بیرون میآید تا به دروازهبانی تیم ملی برسد، آنطور که باید روی مخاطب تاثیرگذار باشد، اتفاق نیفتاده. درست است که سرگذشت پرمشقت این چهره در فیلم گنجانده شده اما روی مخاطب اثرگذاری لازم را ندارد. هرچند مجید برزگر در جایگاه تهیهکننده زحمت زیادی برای آن کشید اما کار در تدوین بسیار تغییر کرد و خیلی از قسمتهای تاثیرگذارش حذف شد.
چرا حضور خود علیرضا بیرانوند در فیلم آنقدر کمرنگ است؟
جایی که من اطلاع دارم کارگردان برای این میزان از پرداختن به ماجرای بیرانوند تا همین اندازه حضور خود او را در فیلم کافی میدانست.
نمایش زندگی قهرمانان ملی کشور حداقل کاری است که یک رسانه میتواند برای شناساندن هرچه بهتر آنها به مردم انجام دهد اما در سینمای ایران عموما چون موضوع قهرمانی ـ ورزشی با موضوعات اجتماعی و سیاسی در هم میآمیزد خیلی مورد اقبال قرار نمیگیرد. این درحالیاست که سینمای جهان هرساله بخش قابلتوجهی از هزینههای خود را صرف ساخت آثاری با موضوع قهرمانان رشتههای مختلف ورزشی میکند. به نظر شما چرا در سینمای ما فیلمهای ورزشی درباره قهرمانان رشتههای مختلف ساختهنمیشود و چنانچه در فیلمهای ایرانی بیشتر شاهد قهرمانهای ملی باشیم در درازمدت چه تاثیراتی را بر جامعه میبینیم؟
سینما و ورزش در جامعه ما دو حوزه بسیار محبوب هستند و اگر بین آنها نسبت درست برقرار شود در جذب مخاطب موفق میشوند. ساخت فیلمهای ورزشی و آشکار شدن مشکلات و سختیهای ورزشکاران از یکسو باعث ایجاد تلنگری به برخی قوانین تثبیتشده که برای آنها به قول معروف دستوپاگیر است، میشود. در دهههای اخیر بسیاری از ورزشکاران صاحبنام در آثار سینمایی بیکیفیت مقابل دوربین رفتند که همگی در گیشه شکست خوردند. به این دلیل که سینما و ورزش مشابه یکدیگر و عینبهعین نیستند. تماشاگر فوتبالی که روی سکوی ورزشگاه برای کریم باقری، حمید استیلی، علی پروین، احمدرضا عابدزاده و... کف میزند با بازی همین ورزشکاران در یک فیلم سینمایی الزاما به سالن سینما نمیآید تا در آنجا هم برایشان هورا بکشد. در حقیقت زندگی یک ورزشکار بینالمللی اگر در فیلمی بیکیفیت که فاقد هر جذابیت بصری و هنری است پیش روی مخاطب قرار بگیرد، در گیشه به موفقیت نمیرسد. با وجود این بهشدت معتقدم جای قهرمانپردازی در سینمای ایران خیلیخالی است. آثار نمایشی ما به قهرمان و قهرمانپروری نیاز دارد تا در بستر آن بتواند بر مسیر زندگی نوجوانان و جوانان تاثیرگذار باشد. منظورم از قهرمان، شخصیتی است که حادثه میآفریند، درگیر میشود، درام ایجاد میکند و امید به آینده را با زنده یا حتی مردنش به وجود میآورد. تاریخ ورزش ایران هم پر است از چهرههایی که میتوان آنها را به تصویر کشید و از دل زندگی آنها درامهای بیوگرافی جذابی تولید کرد. ساخت فیلم در ژانرهای متنوع از نیازهای سینمای ایران است. فیلمهایی که بتواند تمام مخاطبان سینمای ایران از طیفها و سلایق مختلف را پوشش دهند.
شما سالها همکاریهای مستمری در تلویزیون داشتید اما مدتی است که در این مدیوم حضور ندارید، علت خاصی دارد؟
خیر، دلیل خاصی ندارد. واقعیتش فعلا در تلویزیون و سینما هیچ کاری قبول نمیکنم یا بهتر بگویم اصلا کاری نیست که قبول کنم.
مرارتهای یادگیری گویش لُری
در این فیلم یک معلم و مشاور داشتیم. ضمن اینکه حسین بیرانوند (بازیگر نقش علیرضا بیرانوند در نوجوانی) که خودش لر است خیلی جاها کمک کرد تا این گویش را درست ادا کنم. کلا یادگیری لهجه و زبان کار مشکلی است و برای ما هم حدود ۴ - ۳ ماه زمان برد که به گفته مخاطبان خروجیاش دلنشین شده. جالب است این را هم بدانید که به دلیل تشابه چهره و فامیل علیرضا بیرانوند و حسین بیرانوند، خیلیها فکر میکردند این دو نسبت خویشاوندی با هم دارند اما واقعیت این است که نسبتی با هم نداشتند، فقط بیرانوند در لرستان یک ایل بزرگ است که افراد آن خویشاوندی دوری با یکدیگر دارند.
دیدگاه