در گفتوگو با حسن هدایت درباره سرقتهای فرهنگی ترکیه
وقتی بوعلی سینا هم برای ترکیه میشود/ خوب است که درباره مختار سریال میسازیم اما نه وقتی که هنوز درباره فردوسی نساختیم/ ترکیه از مولانا پول در میآورد
حسن هدایت معتقد است ما میتوانیم از سینمای دنیا الگو بگیریم و شخصیتهای خودمان را به بهترین شکل نمایش بدهیم؛ اما وقتی به این ساختارها توجهی نمیکنیم، باعث میشود دیگران فیلمهایی بسازند و شخصیتهای مهم ایرانی مثل ابنسینا، خیام، مولوی، فردوسی و امثالهم را به نمایش بگذارند و آنها را از آن خود کنند.
دعوای عجیبی است، عربها میخواهند «خلیج فارس» را به «خلیج عربی» تبدیل کنند، بخش اعظمی از وسایل کشف شده در دوران هخامنشی در موزه بریتانیا است، آذربایجانیها میگویند نظامی گنجهای برای آنهاست، رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه هم در سال ۲۰۱۸ اعلام کرد مولانا برای ترکیه است، حالا برایش چندان اهمیتی هم نداشت که مولانا در بلخ به دنیا آمد، در گستره ایران فرهنگی حکمت آموخته و در سرزمین بی کران ادیبان و عارفان فارسی زبان از ابوسعید ابوالخیر گرفته تا عطار رشد یافته و بالیده، در همنشینی با شمس تبریزی، مولانا شده و بیتی ترکی هم در اشعارش ندارد، اما معتقد است این عارف شاعر برای ترکیه است، که البته از زرنگیشان است چون از کنار همین نام خودشان را به جهان معرفی کردهاند.
فقط همین یک مورد نیست بارها و بارها بسیاری از سازها و آداب و رسوم ما که ایرانی بوده را کشورهای دیگر به نام خودشان در یونسکو ثبت کردند. حالا اتفاق عجیبتر جایی است که ادعا کنند بوعلی سینا هم برای آنهاست، اینکه شبکه تی آر تی ترکیه در حال ساخت سریالی به نام «نابغه کوچک: ابن سینا» است هیچ ایرادی ندارد، چون باعث شناخت بیشتر این چهره بینالمللی میشود؛ اما اگر بخواهد آن را به نام خودشان بزند، قطعا دردسرساز است و با سابقهای ترکیه از خود نشان داده این است که چنین کاری را انجام میدهد.
البته فقط ایراد را نمیتوان به آنها وارد کرد، چرا که نتفلیکس در کشوری مثل ترکیه حضور دارد و آنها سعی میکنند آثارشان را مطابق با استانداردهای جهانی بسازند، ضمن اینکه به مفاخر اهمیت میدهند، در عوض تولیدکنندگان ایرانی هر روز که جلوتر میرود، ناچارند با قوانین جدیدتری از ساترا دست و پنجه نرم کنند و نهایتا اگر هم سریالی درباره بوعلی سینا بسازند تمام وجوه آن شخصیت را در بر نخواهد گرفت. آن هم در شرایطی که هم در گذشته و هم در زمان معاصر شخصیتهای جهانیای داریم که به آنها پرداخته نمیشود.
به بهانه این ماجرا و ضعف مدیریت فرهنگی و معضلاتی که سازندگان با آن دست وپنجه نرم میکنند به گفتوگو با حسن هدایت، تهیهکننده سینما پرداختیم که در ادامه میخوانید.
جایگاه سیاست فرهنگی ما کجاست و آیا از بقیه دنیا عقبتر است؟
سیاستهای فرهنگی ما هم مانند سیاستهای صنعتی و کشاورزی ماست، قاعدتا هر عیبی در آنجا میبینید، اینجا هم وجود دارد و تمام این موارد هم باز میگردد به مدیریت نابخردانهای که بر ارگانهای اداری حاکم است و این یک موضوع کلی است که در همه موارد به چشم میخورد.
در حوزه فرهنگ، مسئله اینجاست که متولیان فرهنگ کشور که منشا اصلی آن سازمان صداوسیما است، خیلی علاقهای به مفاخر ایرانی ندارند و تمرکزشان را روی موضوعاتی گذاشتهاند که نمیگویم اهمیتی ندارد، اما دردی را هم دوا نمیکند و برای هیچکس هم مهم نیست.
اگر این موضوع را بگوییم در پاسخ میشنویم ساخت سریال درباه خیام و فردوسی هم دردی را دوا نمیکند. درست است؟
ماجرا از این قرار است که تمام دنیا فردوسی را میشناسند ولی تلویزیون چند صد میلیارد تومان برای ساخت سریالی مثل سلمان فارسی هزینه میکند که در دنیا کسی او را نمیشناسد، در ایران هم اگر شهرت دارد، خیلی از افراد او را نمیشناسند، صرفا اسمش را میدانند. نمیگویم که سلمان فارسی از لحاظ تاریخی بیاهمیت است، ولی سیاستهای فرهنگی ما چنین چیزی را میخواهد.
در یک مورد دیگر، میخواهند یک فیلم درباره حضرت موسی بسازند، بله حضرت موسی یکی از پیامبران است، اما چه ارتباطی به کشور شیعهای مثل ایران دارد؟ میخواهیم بگوییم یهودیان بد بودند، این را در چند کنفرانس هم میتوان گفت، چرا باید هزینه سنگین این چنینی بشود و بعد هم تمام دنیا بگویند که این روایت جعلی است و ما آن را نمایش نمیدهیم؟
همانطور که در سریالهای تاریخی ما مثل «معمای شاه» هم این اتفاق افتاد و هیچجا آن را به نمایش نگذاشت و همه گفتند شما یک روایت جعلی را بیان کردید، این را هم فراموش نکنیم آن اثر یک کار سفارشی بد بود. بدون اغراق باید به این مسئله اشاره کنیم که تلویزیون به این خاطر که یک ارگان دولتی است، کارهایی را سفارش میدهد، هیچ ایرادی هم ندارد، چون چنین اتفاقی در تمام دنیا رخ میدهد؛ ولی مسئله اینجاست که باید به آدم کاربلد سفارش داد.
یک سریال میتواند مثل «در چشم باد» سفارشی باشد، اما ارزشهایی هم داشته باشد، ولی امثال «معمای شاه» و «کلاه پهلوی» سریالهای سفارشی بدی است که به دست آدمهای کوتوله داده میشود، اگر قرار باشد چنین بودجه هنگفتی صرف و کار ایدئولوژیک ساخته شود، دستکم باید به یک آدم کاربلد بسپاریم ولی چون در این میان موضوع رابطه حاکم میشود، آدمها به دو دسته خودی و غیر خودی تقسیم میشوند و در نتیجه این ماجرا همچنان سر دراز دارد.
حالا مسئله اینجاست که درباره فردوسی هم فیلم یا سریال درستی ساخته نشده، یک اثر ناقص به نام «چهل سرباز» ساخته شده بود که بیش از اینکه یک سریال باشد تست آزمایشی بود، یعنی انگار یک دانشجو میخواست یک تست بدهد، منتهی این تست چند میلیارد تومان هزینه داشت.
نقاط ضعف سریال ابوعلی سینا بسیار کمتر بود اما چندان مورد استقبال قرار نگرفت، چرا چنین اتفاقی رخ داد؟
آن سریال ویژگیهای خوبی داشت اما سریال ناقصی بود، چون ما ابن سینا را در ابعاد کاملش نمیدیدیم. یکی از ابعاد مهم ابن سینا، فیلسوف بودن و سیاستمدار بودن اوست، اما این موضوعات نقل نشد و فقط به یکسری از تواناییهایش در طبابت و ریاضیات اشاره شده است. ما وقتی میگوییم ساخت اثر درباره مفاخر، یعنی چیزی بسازیم که اگر فردی آن چهره سرشناس را نمیشناسد، با دیدن فیلم و سریال ساخته شده به تمام وجوه شخصیتی آن فرد پی ببرد.
چندسال پیش در آمریکا یک فیلمی درباره آبراهام لینکلن ساختند و فیلمسازی هم آن را ساخت که هم پول کافی و هم تجربه، مهارت و توانایی لازم را داشت؛ اما با این حال عین تاریخ را روایت کرده بود و از مستندات بسیار کمک گرفته بود. بدون اینکه بخواهد از فضای رئال خارج شود و همین باعث شده بود که لینکن بهصورت کاملا تاثیرگذاری به نمایش در بیاید.
ما میتوانیم از سینمای دنیا الگو بگیریم و شخصیتهای خودمان را به بهترین شکل نمایش بدهیم؛ اما وقتی به این ساختارها توجهی نمیکنیم، باعث میشود دیگران فیلمهایی بسازند و شخصیتهای مهم ایرانی مثل ابنسینا، خیام، مولوی، فردوسی و امثالهم را به نمایش بگذارند و آنها را از آن خود کنند.
فقط همین موارد نیست بارها و بارها بسیاری از سازها و آداب و رسوم ما که ایرانی بوده را کشورهای دیگر به نام خودشان در یونسکو ثبت کردند.
یک اثر درباره مولوی ساخته شده و قرار است در ترکیه به نمایش گذاشته شود، این افراد به همین راحتی، مفاخر ایرانی را به نام خودشان ثبت میکنند و این ماجرا هم برای آنها آورده مالی دارد، هم فضای رقابت ایجاد میکنند، هم به شهرت میرسند و هم آن اسطوره را به نام خودشان ثبت میکنند، آنها چه چیزی دارند که ما نداریم و نمیتوانیم چنین شرایطی را برای خودمان فراهم کنیم؟
تنها چیزی که ما نداریم، درایت و بصیرت است و به قدری در مسائل کوچکِ خودمان فرو رفتیم و فکر میکنیم تمام دنیا همین چهارچوب اطرافمان است و فراموش کردیم، دنیا، دنیای ارتباطات است. یعنی هرچیزی را در هر حوزهای که میخواهیم ارائه کنیم، باید آن را با قدرت و تبلیغات فراوان عرضه کنیم، انگلیسیها یک جمله دارند که میگویند اگر ۱۰ پوند داری، ۲ پوند کالا بخر، ۸ پوند تبلیغات کن و همین موضوع باعث شده که تمام کالاهای آنها در اروپا، آمریکا و جنوب آسیای شرقی مخاطب بسیاری داشته باشد، چون توجه بسیاری به بستهبندی دارند.
برای بهبود بستهبندی یا همان نوع ارائه کالا باید چه کار بکنیم و باید چه کار میکردیم که نکردیم؟
حالا برای این بستهبندی خودمان باید ظرفیتهایمان را ارتقا دهیم، اما متاسفانه میبینید که فیلمنامههایمان ضعیف است، دچار ممیزیهای فراوانی هستند و سازندگان باید با سلیقههای متفاوت کلنجار بروند.
در شرایطی نتفلیکس در ترکیه راهاندازی شده که تولیدکنندگان ما ناچارند با قوانین ساترا دستوپنجه نرم کنند، چه اتفاقی افتاده که ما به این سمت کشیده شدیم و نتوانستیم خودمان را به عرصه جهانی معرفی کنیم؟
نکته مهم این است که در کشور ما یک عادت ناصواب وجود دارد و آن هم این است که اگر کسی در حال حرکت به سمت بالا باشد، به جای اینکه ما هم برای رشد تلاش کنیم، سعی میکنیم او را پایین بکشیم. شبکه نمایش خانگی، ابتدا در حوزه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تعریف شد، بعد سازمان صدا و سیما به بهانه اینکه باید سریالسازی در اختیار تلویزیون باشد و به هر طریقی که میتوانست شبکه نمایش خانگی را از ارشاد جدا کرد. وقتی این کار را انجام داده، طبیعتا دوست ندارد کارهایی ساخته شود که سطح کیفی آن از محصولاتش بالاتر است پس در نتیجه آن کارها را هم پایین میکشد تا مثل آثار خودش کوتوله شود. در واقع به جای اینکه به آن فضا پر و بال بدهد تا با آن رقابت کند، شبکه نمایش خانگی را رقیب خود میبیند و میخواهد آن را کنار بزند.
در نتیجه حق انتخاب از مخاطب گرفته میشود و میگوید کیفیت هر دو محصول پایین است پس هزینه نمیکنم.
ما تعداد بسیار زیادی سرمایه ملی داریم، چرا پرداختن به این مفاخر را بازتولید نمیکنیم؟
همه این موارد به سیاستگذاریها باز میگردد، ما چه در سینمای دولتی و چه در سازمان صداوسیما به قدری که به شخصیتهای کلاسیک اهمیت میدهند، به شخصیتهای ایرانی توجهی نمیکنند من واقعا تاسف میخورم که به شخصیت بی هویتی مثل مختار تا این اندازه بها داده شده، کسی که امام چهارم قیامش را نکوهش کرد و امام ششم از او انتقاد کرده بود. این آدم نیت خیر داشت، اما شر به پا کرده بود و آبروی آن رافت اسلامی را برده است.
دیدگاه