داستان کوتاه در شهرکی غریب قسمت چهارم

خوب است آدم مکرر برود و بیاید. خوب است آدم در محله‌ای غریب باشد. در ایستگاه راه‌آهن، از قطار پیاده می‌شوی با بار و بنه‌ات. باربرها سر بار و بنه‌ی تو دعوا راه می‌اندازند. همانطور که در شهر خودت دیده‌ای که باربرها سر بار و بنه‌ی غریبه‌ها کشمش می‌کنند.

داستان کوتاه در شهرکی غریب قسمت چهارم

داستان کوتاه : در شهرکی غریب

 نویسنده : شروود آندرسن

ترجمه : مرضیه ستوده

 با صدای : بهروز رضوی

 

کد مطلب: ۳۵۴۹۹۸
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت